1396/9/5، 03:44 عصر
در اين دوره تمام اقشار جامعه نفوذ قدرتمند کليساي کاتوليک رمُ را حس مي کردند. در اين عصرِ ايمان ، دوزخ واقعيتي ترديد ناپذير و کفر گناه کبيره بود. راهبان در صومعه ها, آموزش را منحصر به آموزه هاي مذهبي ساخته و بيشتر مردم – از جمله اشراف – بي سواد بودند .
کليساهمان گونه که نگرش و انديشه ي قرون وسطايي را در سيطره داشت, بر جريان زنده ي موسيقي نيز حاکم بود. برجسته ترين موسيقيدانان , کشيش هاي خدمتگزار کليسا بودند. خواندن آوازهاي نمازدر هزاران صومعه از مشغوليت هاي مهم به شمار مي آمد. پسربچه ها در مدارس وابسته به کليسا تعليم موسيقي مي ديدند . زنان مجاز به آوازخواني در کليسا نبودند اما بي ترديد در ديرها به اجراي موسيقي مي پرداختند. راهبه ها تعليم آواز مي ديدند و برخي از آن ها مانند هليده گارد اهل بنيگن ( 1179-1098 )- سرپرست دير زنان تارک دنيا در روپرتزبرگ – براي گروه همسرايان خود به آفرینش موسيقي مي پرداختند. با اين سيطره و حاکميت کليسا, جاي شگفتي نيست که طي سده هايي متصادي از قرون وسطا فقط موسيقي مذهبي تصنيف شده است .
گرچه سازهايي متنوع براي همراهي موسيقي به کار گرفته مي شد امّا بخش عمده ي موسيقي قرون وسطا آوازي بود زيرا کليسا با نظر به نقش پيشين سازها در آيين هاي کفرآلود ( غير مسيحي ) به استفاده از ساز روي خوش نشان نمي داد. طي بيش از 1000 سال, سرود گرگوريايي موسيقي رسمي کليساي کاتوليک رُم بود؛ اين سرودها, مجموعه ي ملودي هايي بودندکه متون مقدس لاتين با آن ها و بدون همراهي ساز خوانده مي شد. مقصود ملودي هاي گرگوريايي تشديد معنويت بخش هايي از ادب و آيين هاي مذهبي بود. اين ملودي ها فضايي مناسب نيايش ها و اعمال خاص مذهبي فراهم مي آوردند .
آهنگسازان قرون وسطا, سده هاي پياپي آثار بديع خود را بر مبناي سرود گرگوريايي ساخته اند. اين سرودها بافتي مونوفونيک دارند. ريتم آن ها انعطاف پذير بوده, از وزن پيروي نمي کنند و حس ضرب در آن ضعيف است. جريان آزاد ريتم به سرود گرگوريايي کيفيتي موّاج و کم و بيش بداهه سرايانه مي بخشد. اين ملودي ها اغلب حرکتي پيوسته ( پويشي ) در محدوده اي کوچک از صداهاي زير و بم دارند و سادگي يا پيچيدگي آن ها بسته به طبيعت و اهميت متن سرود است؛ برخي در واقع گفتار گونه هايي مبتني بر صدايي منفرد و برخي در بردارنده ی ساختارهاي ملوديک پيچيده هستند .
موسيقي غرب سده هاي پياپي در اساس مونوفونيک بود و فقط يک خط ملوديک داشت. اما در فاصله ي سال هاي 700 تا 900, نخستين گام هاي حرکتي انقلابي که سرانجام موسيقي غرب را دستخوش دگرگوني ساخت, برداشته شد. راهبان در دسته همسرايان صومعه ها آغاز به افزودن خط ملوديک ديگري به سرود گرگوريايي کردند. در آغاز، اين بخش بي آنکه نوشته شود بداهه سرايي مي شد و ملودي گرگوريايي را با زير و بمي متفاوت مضاعف مي کردند. حرکت اين دو خط موازي با يکديگر, نت در برابر نت و به فاصله ي چهارم يا پنجم از يکديگر بود. گونه اي از موسيقي قرون وسطا که از سرود گرگوريايي همراه با يک يا چند خط ملوديک اضافي تشکيل مي شود, اُرگانوم ناميده مي شود. در فاصله ي سال هاي 900 تا 1200, اُرگانوم به واقع خصلت پُلي فونيک يافت و ملودي افزوده شده به سرود گرگوريايي مستقل تر شد. با اين همه, سرود گرگوريايي قدرت و اعتبار کليسا را مي نماياند. حرمت کليسا چنان بود که تا سده هاي متصادي آثار پُلي فونيک اغلب با افزودن ملودي هاي تازه به سرودهاي آشناي گرگوريايي خلق مي شد .
پس از سال 1150, پاريس – پايتخت فکري و هنري اروپا – به مرکز موسيقي پُلي فونيک بدل شد. دانشگاه پاريس پژوهشگران برجسته را به خود جذب مي کرد و کليساي جامع نوتردام – که بناي آن در 1163 آغاز شد – عالي ترين بناي تاريخي سبک گوتيک بود. لئونن و پروتَن که هر دو به نوبه ي خود سرپرست گروه همسرايان کليساي نوتردام بودند, نخستين آهنگسازان مهمي هستند که نامي از آن ها برجاي مانده است. از آنان و پيرواناشان به عنوان موسيقي مکتب نوتردام ياد مي شود .
از حدو 1170 تا 1200, آهنگسازان مکتب نوتردام , نوآوري در زمينه ي ريتم را توسعه دادند. احتمال مي رود که پيش از آن, موسيقي پُلي فونيک با ريتم آزاد و بدون ميزان بندي سرود گرگوريايي اجرا مي شده است . امّا موسيقي لئونن و پروتَن ريتم ميزان بندي شده را, با نت هايي داراي کشش مشخص و وزن واضح و معين به کار گرفت. براي نخستين بار در تاريخ موسيقي, نت نگاري ته فقط زير و بم که ريتم دقيق را نيز نشان مي داد. نت نگاري جديد, در آغاز فقط محدود به الگوهاي ريتميک ويژه اي بود و در آن ضرب ها به گره هايي سه نتي, که نماد تثلیث به شمار مي آمد , تقسيم مي شدند. به رغم چنين محدوديت هايي, در پايان سده ي دوازدهم و در سده ي سيزدهم, آثار زيباي پُلي فونيک به فراواني ساخته شدند .
موسيقي غير مذهبي در قرون وسطا :
مهم ترين بخش از آوازهاي غير مذهبي در سده هاي دوازدهم و سيزدهم به دست نجيب زادگان فرانسوي که تروبادورها و ترووِرها ناميده مي شدند, ساخته شده است که حدود 1650 ملودي از آن ها بر جا مانده است. در نت نگاري آن ها اشاره اي به ريتم ديده نمي شود, اما شايد بسياري از آن ها وزني دقيق و ضرب مشخص و واضحي داشته اند. به اين ترتيب آن ها از سرودهاي بي وزن و آزاد گرگوريايي متمايز مي شوند .
در قرون وسطا, مطربان دوره گرد در قلعه ها, ميخانه ها و ميدان هاي شهر به اجراي موسيقي و بند بازي مي پرداختند؛ محروم از حقوق شهر نشيني و در پست ترين مرتبه و جايگاه اجتماعي, همتراز بردگان و روسپيان, فقط شمار اندکي بخت آن را داشتند که شغلي دائم در خدمت اشراف بيابند. آنان در عصري که هيچ روزنامه اي وجود نداشت, يک عامل مهم خبررساني بودند. آن ها اغلب سروده هاي ديگران را مي خواندند و بر چنگ ها, فيدل ها ( سازي زهي آرشه اي, نياي ويولن امروزي ) و لوت هايشان ( سازي زهي زخمه اي ) نغمه هاي رقص مي نواختند .
استامپي, رقص قرون وسطايي و يکي از قديمي ترين فرم هاي سازي برجا مانده است. در دستنويسی که از استامپی بر جای مانده است تنها یک خط ملوديک به نگارش در آمده است و مطابق معمول آن زمان, اشاره اي بر اين که کدام ساز ملودي را بنوازد ديده نمي شود. احتمال مي رود خنياگران قرون وسطايي نغمه هاي رقص را با بداهه نوازي ساده اي نيز همراهي مي کرده اند. استامپي وزن سه تايي و ريتمي قوي و چالاک دارد .
* در خاتمه لازم است بدانيم که مدهای کليسايي گام هاي اساسي موسيقي غرب در قرون وسطا و رنسانس بوده اند و در موسيقي مذهبي و نيز غير مذهبي به کار گرفته شده اند. بسياري از ملودي ها و آوازهاي عاميانه ي غربي نيزاز الگوي مُدهاي کليسايي پيروي مي کنند. اين مُدها مانند گام هاي ماژور و منيور از هفت صداي متفاوت و يک صداي هشتم که که تکرار صداي اول در يک اُکتاو بالاتر است تشکيل مي شود امّا الگوي پرده ها و نيم پرده ها در آن ها متفاوت است .
کليساهمان گونه که نگرش و انديشه ي قرون وسطايي را در سيطره داشت, بر جريان زنده ي موسيقي نيز حاکم بود. برجسته ترين موسيقيدانان , کشيش هاي خدمتگزار کليسا بودند. خواندن آوازهاي نمازدر هزاران صومعه از مشغوليت هاي مهم به شمار مي آمد. پسربچه ها در مدارس وابسته به کليسا تعليم موسيقي مي ديدند . زنان مجاز به آوازخواني در کليسا نبودند اما بي ترديد در ديرها به اجراي موسيقي مي پرداختند. راهبه ها تعليم آواز مي ديدند و برخي از آن ها مانند هليده گارد اهل بنيگن ( 1179-1098 )- سرپرست دير زنان تارک دنيا در روپرتزبرگ – براي گروه همسرايان خود به آفرینش موسيقي مي پرداختند. با اين سيطره و حاکميت کليسا, جاي شگفتي نيست که طي سده هايي متصادي از قرون وسطا فقط موسيقي مذهبي تصنيف شده است .
گرچه سازهايي متنوع براي همراهي موسيقي به کار گرفته مي شد امّا بخش عمده ي موسيقي قرون وسطا آوازي بود زيرا کليسا با نظر به نقش پيشين سازها در آيين هاي کفرآلود ( غير مسيحي ) به استفاده از ساز روي خوش نشان نمي داد. طي بيش از 1000 سال, سرود گرگوريايي موسيقي رسمي کليساي کاتوليک رُم بود؛ اين سرودها, مجموعه ي ملودي هايي بودندکه متون مقدس لاتين با آن ها و بدون همراهي ساز خوانده مي شد. مقصود ملودي هاي گرگوريايي تشديد معنويت بخش هايي از ادب و آيين هاي مذهبي بود. اين ملودي ها فضايي مناسب نيايش ها و اعمال خاص مذهبي فراهم مي آوردند .
آهنگسازان قرون وسطا, سده هاي پياپي آثار بديع خود را بر مبناي سرود گرگوريايي ساخته اند. اين سرودها بافتي مونوفونيک دارند. ريتم آن ها انعطاف پذير بوده, از وزن پيروي نمي کنند و حس ضرب در آن ضعيف است. جريان آزاد ريتم به سرود گرگوريايي کيفيتي موّاج و کم و بيش بداهه سرايانه مي بخشد. اين ملودي ها اغلب حرکتي پيوسته ( پويشي ) در محدوده اي کوچک از صداهاي زير و بم دارند و سادگي يا پيچيدگي آن ها بسته به طبيعت و اهميت متن سرود است؛ برخي در واقع گفتار گونه هايي مبتني بر صدايي منفرد و برخي در بردارنده ی ساختارهاي ملوديک پيچيده هستند .
موسيقي غرب سده هاي پياپي در اساس مونوفونيک بود و فقط يک خط ملوديک داشت. اما در فاصله ي سال هاي 700 تا 900, نخستين گام هاي حرکتي انقلابي که سرانجام موسيقي غرب را دستخوش دگرگوني ساخت, برداشته شد. راهبان در دسته همسرايان صومعه ها آغاز به افزودن خط ملوديک ديگري به سرود گرگوريايي کردند. در آغاز، اين بخش بي آنکه نوشته شود بداهه سرايي مي شد و ملودي گرگوريايي را با زير و بمي متفاوت مضاعف مي کردند. حرکت اين دو خط موازي با يکديگر, نت در برابر نت و به فاصله ي چهارم يا پنجم از يکديگر بود. گونه اي از موسيقي قرون وسطا که از سرود گرگوريايي همراه با يک يا چند خط ملوديک اضافي تشکيل مي شود, اُرگانوم ناميده مي شود. در فاصله ي سال هاي 900 تا 1200, اُرگانوم به واقع خصلت پُلي فونيک يافت و ملودي افزوده شده به سرود گرگوريايي مستقل تر شد. با اين همه, سرود گرگوريايي قدرت و اعتبار کليسا را مي نماياند. حرمت کليسا چنان بود که تا سده هاي متصادي آثار پُلي فونيک اغلب با افزودن ملودي هاي تازه به سرودهاي آشناي گرگوريايي خلق مي شد .
پس از سال 1150, پاريس – پايتخت فکري و هنري اروپا – به مرکز موسيقي پُلي فونيک بدل شد. دانشگاه پاريس پژوهشگران برجسته را به خود جذب مي کرد و کليساي جامع نوتردام – که بناي آن در 1163 آغاز شد – عالي ترين بناي تاريخي سبک گوتيک بود. لئونن و پروتَن که هر دو به نوبه ي خود سرپرست گروه همسرايان کليساي نوتردام بودند, نخستين آهنگسازان مهمي هستند که نامي از آن ها برجاي مانده است. از آنان و پيرواناشان به عنوان موسيقي مکتب نوتردام ياد مي شود .
از حدو 1170 تا 1200, آهنگسازان مکتب نوتردام , نوآوري در زمينه ي ريتم را توسعه دادند. احتمال مي رود که پيش از آن, موسيقي پُلي فونيک با ريتم آزاد و بدون ميزان بندي سرود گرگوريايي اجرا مي شده است . امّا موسيقي لئونن و پروتَن ريتم ميزان بندي شده را, با نت هايي داراي کشش مشخص و وزن واضح و معين به کار گرفت. براي نخستين بار در تاريخ موسيقي, نت نگاري ته فقط زير و بم که ريتم دقيق را نيز نشان مي داد. نت نگاري جديد, در آغاز فقط محدود به الگوهاي ريتميک ويژه اي بود و در آن ضرب ها به گره هايي سه نتي, که نماد تثلیث به شمار مي آمد , تقسيم مي شدند. به رغم چنين محدوديت هايي, در پايان سده ي دوازدهم و در سده ي سيزدهم, آثار زيباي پُلي فونيک به فراواني ساخته شدند .
موسيقي غير مذهبي در قرون وسطا :
مهم ترين بخش از آوازهاي غير مذهبي در سده هاي دوازدهم و سيزدهم به دست نجيب زادگان فرانسوي که تروبادورها و ترووِرها ناميده مي شدند, ساخته شده است که حدود 1650 ملودي از آن ها بر جا مانده است. در نت نگاري آن ها اشاره اي به ريتم ديده نمي شود, اما شايد بسياري از آن ها وزني دقيق و ضرب مشخص و واضحي داشته اند. به اين ترتيب آن ها از سرودهاي بي وزن و آزاد گرگوريايي متمايز مي شوند .
در قرون وسطا, مطربان دوره گرد در قلعه ها, ميخانه ها و ميدان هاي شهر به اجراي موسيقي و بند بازي مي پرداختند؛ محروم از حقوق شهر نشيني و در پست ترين مرتبه و جايگاه اجتماعي, همتراز بردگان و روسپيان, فقط شمار اندکي بخت آن را داشتند که شغلي دائم در خدمت اشراف بيابند. آنان در عصري که هيچ روزنامه اي وجود نداشت, يک عامل مهم خبررساني بودند. آن ها اغلب سروده هاي ديگران را مي خواندند و بر چنگ ها, فيدل ها ( سازي زهي آرشه اي, نياي ويولن امروزي ) و لوت هايشان ( سازي زهي زخمه اي ) نغمه هاي رقص مي نواختند .
استامپي, رقص قرون وسطايي و يکي از قديمي ترين فرم هاي سازي برجا مانده است. در دستنويسی که از استامپی بر جای مانده است تنها یک خط ملوديک به نگارش در آمده است و مطابق معمول آن زمان, اشاره اي بر اين که کدام ساز ملودي را بنوازد ديده نمي شود. احتمال مي رود خنياگران قرون وسطايي نغمه هاي رقص را با بداهه نوازي ساده اي نيز همراهي مي کرده اند. استامپي وزن سه تايي و ريتمي قوي و چالاک دارد .
* در خاتمه لازم است بدانيم که مدهای کليسايي گام هاي اساسي موسيقي غرب در قرون وسطا و رنسانس بوده اند و در موسيقي مذهبي و نيز غير مذهبي به کار گرفته شده اند. بسياري از ملودي ها و آوازهاي عاميانه ي غربي نيزاز الگوي مُدهاي کليسايي پيروي مي کنند. اين مُدها مانند گام هاي ماژور و منيور از هفت صداي متفاوت و يک صداي هشتم که که تکرار صداي اول در يک اُکتاو بالاتر است تشکيل مي شود امّا الگوي پرده ها و نيم پرده ها در آن ها متفاوت است .