1396/9/11، 12:57 عصر
محمودی خوانساری سال 1312 در خانواده ای مذهبی در محله "ری سان" خوانسار دیده به جهان گشود. پدرش حجه الاسلام سید جمال الدین محمودی از روحانیون خوشنام و فروتن خوانسار بود و تسلّط نسبی شادروان محمودی خوانساری بر زبان عرب و تعلیمات دینی را می توان حاصل 13 سال زندگی در کنار پدر بزرگوارش دانست.
وی پس از فوت پدر، یعنی مقارن سال 1326 خوشیدی به تهران آمد و در دبیرستان ادیب به ادامه تحصیل مشغول شد و در طول این دوران یک لحظه از زمزمه کردن و آواز خواندن، آن هم به صورتی کاملآ خود جوش و فطری غافل نشد.
از سال 1335 می توان به عنوان سال تحوّل و دگرگونی در زندگی هنری محمودی خوانساری نام برد.
زیرا در محفلی با شادروان ابوالحسن صبا آشنا گردید و از پیشنهاد ایشان مبنی بر فراگیری علمی ردیف موسیقی ایران استقبال نمود و این تمرین و ممارست تا پایان عمر استاد صبا ادامه یافت.
سال 1338 به دعوت داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه گلهای جاویدان، گلهای رنگارنگ، یک شاخه گل، برگ سبز و گلهای صحرایی، در استودیو گلها شروع به فعالیت نمود و رسمآ اولین کار هنری خود را در برنامه برگ سبز شماره 56 ضبط نمود.
از آن پس شادروان محمود خوانساری در کنار اساتیدی چون مرتضی خان محجوبی، احمد عبادی، حبیب الله بدیعی، جواد معروفی، حسن کسائی، پرویز یاحقی، جلیل شهناز، رضا ورزنده، منصور صارمی و فرهنگ شریف به خلق آثار ماندگار موسیقی اصیل ایرانی همت گماشت.
برنامه ای با عنوان نوایی از موسیقی ملی به همت شادروان دکتر منوچهر جهان بلگو در حال شکل گیری و تدوین بود که در این برنامه محمودی خوانساری برای اولین مرتبه اقدام به اجرای ترانه خواهد کرد.
بیست سال از درگذشت این هنرمند فرزانه و فروتن گذشت. استادی که ادب و انسانیت را سرلوحه رفتار خویش قرار داد. خواننده ای که به داشتن صدای تنها اکتفا نکرد و همّ و غم خود را صرف بکارگیری صحیح این ودیعه الهی نمود.
خواننده ای با سوادی که امر آواز را به مفهوم کامل می دانست تا جایی که هنگام خواندن و تلفّظ ابیات متنوع شعر فارسی، با شیوه ای مختص خویش کلمات را معنی می کرد و با تکرار و تکیه بر جمله امید من، امید تازه ای در جسم و جان مشتاقان موسیقی این مرز و بوم می دمید.
هنرمند نازنینی که هرگز در ازای دستمزد، ناله بی غمی سر نداد و در عین نیازمندی، وارسته و بی نیاز عمر خود را در گوشه انزوا سپری نمود و سر انجام روز چهارشنبه دوم اردیبهشت ماه 1366، به صورتی ناگوار، مظلومانه و ناباورانه از غم زیستن نجات یافت و حیات مجددی را آغاز نمود.
با امید شناخت قدر و منزلت چنین نوابغی در محیطی بهتر." نوشته حسین معین کرمانشاهی.
وی پس از فوت پدر، یعنی مقارن سال 1326 خوشیدی به تهران آمد و در دبیرستان ادیب به ادامه تحصیل مشغول شد و در طول این دوران یک لحظه از زمزمه کردن و آواز خواندن، آن هم به صورتی کاملآ خود جوش و فطری غافل نشد.
از سال 1335 می توان به عنوان سال تحوّل و دگرگونی در زندگی هنری محمودی خوانساری نام برد.
زیرا در محفلی با شادروان ابوالحسن صبا آشنا گردید و از پیشنهاد ایشان مبنی بر فراگیری علمی ردیف موسیقی ایران استقبال نمود و این تمرین و ممارست تا پایان عمر استاد صبا ادامه یافت.
سال 1338 به دعوت داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه گلهای جاویدان، گلهای رنگارنگ، یک شاخه گل، برگ سبز و گلهای صحرایی، در استودیو گلها شروع به فعالیت نمود و رسمآ اولین کار هنری خود را در برنامه برگ سبز شماره 56 ضبط نمود.
از آن پس شادروان محمود خوانساری در کنار اساتیدی چون مرتضی خان محجوبی، احمد عبادی، حبیب الله بدیعی، جواد معروفی، حسن کسائی، پرویز یاحقی، جلیل شهناز، رضا ورزنده، منصور صارمی و فرهنگ شریف به خلق آثار ماندگار موسیقی اصیل ایرانی همت گماشت.
برنامه ای با عنوان نوایی از موسیقی ملی به همت شادروان دکتر منوچهر جهان بلگو در حال شکل گیری و تدوین بود که در این برنامه محمودی خوانساری برای اولین مرتبه اقدام به اجرای ترانه خواهد کرد.
بیست سال از درگذشت این هنرمند فرزانه و فروتن گذشت. استادی که ادب و انسانیت را سرلوحه رفتار خویش قرار داد. خواننده ای که به داشتن صدای تنها اکتفا نکرد و همّ و غم خود را صرف بکارگیری صحیح این ودیعه الهی نمود.
خواننده ای با سوادی که امر آواز را به مفهوم کامل می دانست تا جایی که هنگام خواندن و تلفّظ ابیات متنوع شعر فارسی، با شیوه ای مختص خویش کلمات را معنی می کرد و با تکرار و تکیه بر جمله امید من، امید تازه ای در جسم و جان مشتاقان موسیقی این مرز و بوم می دمید.
هنرمند نازنینی که هرگز در ازای دستمزد، ناله بی غمی سر نداد و در عین نیازمندی، وارسته و بی نیاز عمر خود را در گوشه انزوا سپری نمود و سر انجام روز چهارشنبه دوم اردیبهشت ماه 1366، به صورتی ناگوار، مظلومانه و ناباورانه از غم زیستن نجات یافت و حیات مجددی را آغاز نمود.
با امید شناخت قدر و منزلت چنین نوابغی در محیطی بهتر." نوشته حسین معین کرمانشاهی.