1396/9/14، 08:45 عصر
موسیقی كلاسیك بواسطه ریتم و ملودی بر روی ساختار و تواناییهای مغز تاثیر گذار است . ریتم نسبت به افزایش سطح سروتونین تولیدی در مغز كمك میكند . سروتونین به عنوان یك هورمون عصبی عامل انتقال پالسهای اعصاب جهت تداوم حفظ حس شادمانی و سرور است . هنگامی كه مغز به تولید سروتونین میپردازد موجب انبساط خاطر میگردد ، در حقیقت افسردگی فرآیند ناشی از كمبود ترشح این هورمون میباشد . سروتونین زمانی شروع به ترشح مینماید كه مغز در معرض شوك مثبتی قرار گیرد به عنوان مثال اگر ما به نقاشی زیبایی نگاه كنیم ، رایحه ی دلپذیری به مشام ما برسد ، حس فوق العاده ای را تجربه كنیم ، غذای مطبوعی بخوریم یا به موسیقی مسحور كننده ای گوش فرا دهیم ، مغز اجازه آزاد سازی مقدار معینی از سروتونین كه باعث تحریك و به اوج رسیدن احساسات دلپذیر میشود را خواهد داد .ریتم موسیقی همچنین میتواند موجب تحریك سایر ضربانات طبیعی بدن مانند ضربان قلب یا امواج آلفای مغز شود ، و همین تاثیر گذاری یكی از راههای مقابله با گسترش افسردگی و معالجه بالینی است . در عوض ملودی همانند جرقه های شتاب دهنده و كاتالیزورهای فرآیند خلاقیت در مغز محسوب میشوند . ویژگی دیگر موسیقی آن است كه در زمان بیان اشعار و كلام ادیبانه كه تكیه بر استدلال و منطق دارد با دمیدن روح خود بر هیجانات این رابطه برقرار است ، با شروع كلام ، موسیقی این مرحله را قطع و مسیر را مستقیم به سوی حس ارتباطی فرد با شعر برقرار مینماید. موسیقی از این گذرگاه برای بیان ماهیت وجودی خود استفاده نمی نماید و این صحیح ترین گذرگاه عبور احساسی است . با ایجاد و تولید سلسله هیجانات مختلف ، گوش كردن به یك نوع خاص از موسیقی میتواند بنیان و شالوده ای را برای نوع پندار ، گفتار و كردار آدمی بوجود آورد . موسیقی تشدید كننده لذات و تسكین دهنده آلام ، تقویت كننده روحیات سرافكندگی و آرام كننده افرادآشفته است . این رابطه ی میان شنونده و موسیقی است كه میتواند عامل تعیین كننده برای مدت زمان ادامه ی این تاثیرات باشد . تاثیرات شناخته شده موسیقی بر مغز متفاوت و گوناگون میباشد: موسیقی بر مغز انسان و حیوان و رشد گیاه موثر است . موسیقی در انسان بواسطه ی افزایش حافظه ی موقت و طولانی باعث افزایش بهره هوشی فضایی میگردد . در حقیقت موسیقی با تربیت موزیسین ها به امكان پاسخ دهی بهتر انها در بخش حافظه لغات نسبت به سایر افراد بالغ كمك مینماید . كودكان به مراتب بیش از افراد بالغ از مزایای موسیقی كلاسیك بهره مند میگردند ، آنها تجربه و موهبت مزایای شناختی خویش را كسب مینمایند . پدیده معروف به " موتزارت افكت " به گسترش عملكرد قوه تحلیل و استدلال منطقی و همچنین حافظه ی كوتاه مدت به علت شنیدن قطعات موسیقی پیچیده نظیر كنسرتو پیانوهای دونوازی شده موتزارت اشاره دارد. موسیقی بویژه موسیقی دوران باروك با ضرباهنگ 60 در دقیقه ، تاثیر مستقیمی بر روی فركانس و دامنه ی امواج مغزی دارد كه قابل اندازه گیری از طریق الكتروآنسفالوگراف میباشد . موسیقی همچنین بر روی سیسیتم تنفسی و افزایش مقاومت پوست و نیز سیستم هورمونی بدن تاثیر گذار است و اتساع مردمك چشم ، افزایش فشار خون و ضربان قلب را موجب میگردد . در نتیجه ی این فرآیندها تمركز پذیری مغز به سهولت انجام میپذیرد .موسیقی با تحریك همزمان نیمكره های چپ و راست مغز ، تحلیل و تلفیق و شبیه سازی های اطلاعات در مدت زمان كوتاهتری را ممكن میسازد . این فعال سازی همزمان دو نیمكره ی مغزی موجب تقویت فرآیند یادگیری و جذب اطلاعات و در نهایت رشد مهارتهای شناختی میگردد . این پدیده كه میتوان با گوش كردن به این سبك موسیقی یادگیری را به میزان پنج برابر افزایش داد باثبات رسیده است و از همین روست كه نقالان ، داستانهای خود را با ریتم ملودیك خاصی ادامه میدهند تا بتوانند هزاران خط داستان را به خاطر بسپارند و هنرمندان درام پرداز یونانی با استفاده از همین شگرد خود اموخته به ایفای نقش میپرداختند . ملودی و ریتم دو جزء لاینفك موسیقی میباشند كه از طرق مختلفی به ایفای نقش میپردازند : ملودی جوهره ی افزایش خرد خلاق محسوب میگردد در حالیكه ریتم هماهنگ كننده ی این قبیل احساسات به خصوصیات و صفات اصلی وطبیعی میباشد. خوی انسانی دارای ضرباهنگ مخصوص موسیقایی ویژه خود میباشد . ریتم ضربان قلب ، قدم زدن ، پریدن ، صحبت كردن ، جویدن و تنفس تماما نشانه هایی از خصوصیات حیاتی منظم و ضروری روزمره بشری است . با شنیدن نوع خاص موسیقی كه موجب افزایش ترشح سروتونین تولیدی در مغز میگردد میتوانیم شاهد رشد اندیشه و تجسمات ذهنی باشیم . چیزی كه موسیقی را تا این قدر پر بها و ارزشمند می سازد همانا ارائه ی سامانه های منظم و بی بدیل ریاضی وار آن میباشد . تاثیر موسیقی كلاسیك بر مغز همانگونه كه ذكر شد از همكاری دو عامل منتج میگردد ، عامل ابتدایی ریتم میباشد كه عمل همسان سازی اعمال حیاتی بدن را برعهده داشته و به ایجاد حالت روانی خاص برای افزایش شناخت و خلق تواناییها منجر میگردد . عامل دوم كه در هماهنگی با عامل اول قرار دارد ملودی است كه تفكیك پذیری استدلال و قوای عقلانی را موجب میگردد و احساس مطبوع فراخوانی چالش ها و مسایل را از طریق سلسله ابتكارات و چاره سازی های جدید و تامین قابلیتها برای انتخاب صحیح از میان راه حلهای موجود امكان پذیر میسازد . ملودی و ریتم در هماهنگی و اشتراك مساعی با مغز به گشایش قوه شنیداری و كانالهای حسی مغز و افزایش مهارتهای قوای ذهنی میگردد . نظم شگفت انگیز موسیقی عصر باروك و كلاسیك موجب میگردد تا مغز افزایش ترشح سروتونین را تجربه نماید و به بدن و ذهن اجازه میدهد تا نقش بهتری در زمان شنیدن به این قطعات منطقی ایفاء نمایند . این نظم الگوهایی از ریتم و دانگ صدا ، تباین كاركترها ، بازگویی و تغییرات تم را شامل میشود . ضرباهنگ به همراهی افزایش شناختی و كاركرد خلاقانه مغز توسط ملودی باعث ایجاد احساسات هیجانی در بدن ما میشود به عنوان مثال هنگامیكه از یك كودك ناكارآمد درخواست گره زدن بند كفش میشود اغلب این وظیف نتیجه ای بسیار سخت و در برخی موارد غیرممكن را خواهد داشت در حالیكه همین درخواست در پس زمینه ای از اجرای موسیقی كلاسیك موفقیت در انجام وظیفه را به دنبال خواهد داشت . طبق اثر موتزارت ( موتزارت افكت) ،كودكانی كه به فرا گیری دروس موسیقی میپردازند مزیتهای مهارتی شناختی بیشتری را تجربه مینمایند . موسیقی بر افراد مختلف به روشهای گوناگون تاثیرات متفاوتی دارد ، موسیقی روان هندل هنگامیكه در ذهن یك موسیقیدان خبره و موشكاف تجلی میابد انرژی دلپذیری را در وجود وی آزاد میسازد كه قابل مقایسه با با یك غیرموسیقیدان و یا علاقمند به موسیقی نیست . همچنین است در فرد شهودگرای زیركی كه قوه ی درك و تشخیص احساسات و شوری كه اهنگساز (اركستر/نوازنده ) انتقال میدهد را دارد نسبت به شنونده ی تنبل و وقت گذران . سطح درك موسیقایی شنونده بسیار مهم است و از همین رو ، یك قطعه در نگاه دو شنونده كاملا متفاوت پدیدار میگردد و موجب اختلاف نظر متناقض و مخالف میان آنها میگردد . تاثیر موسیقی بر گیاهان و حیوانات نیز ثابت شده است . توازن صحیح ریتم و ملودی به مرغ در تخم گذاردن بیشتر ، به گربه در آرامش بیشتر و به گاو در تولید شیر بیشتر كمك میكند . تجربیات آزمایشگاهی بر روی موشها نشان داده اند كه پستانداران دارای غرایز طبیعی گرایش به موسیقی هستند . در آزمایشی از دو صندوق استفاده گردید كه از طریق لوله اتصال یافته بودند در یكی از موسیقی باخ (AIR ON G STRING) و در دیگری از موسیقی راك استفاده میشد بیشتر موشها حضور در صندوق موسیقی باخ را انتخاب كردند حتی هنگامیكه با سوییچ كردن ، موسیقی باخ از صندوق دیگر پخش میشد سپس موشها در پازل مارپیچ قرار گرفتند و موشهایی كه صندوق موزیك باخ را انتخاب كرده بودند براحتی و قبل از موشهایی كه در معرض موسیقی راك قرار گرفته بودند ، راه خروج را پیدا كردند . هنگامیكه دانشمندان به مشاهده ی مغز این موشها پرداختند دریافتند كه موشهایی كه به تناوب در معرض موسیقی كلاسیك قرار داشته اند از نظر فیزیكی از مغز گسترش یافته تری برخوردارند تا موشهایی كه در معرض این موسیقی خاص قرار نداشته اند . آزمایشات بر روی گیاهان نیز ثابت كرده است كه گیاهان با الگوی ضرباهنگ 60 در دقیقه رشد بسیار سریع و موثرتری از گروههای دیگر دارند كه در معرض موسیقی راك قرار گرفته اند . گروهی كه در معرض موسیقی راك قرار گرفته اند پژمرده و خشك شده اند. گیاهان ، موجودات زنده فاقد ارگانیسم تفكر هستند لذا برای رشد به ملودی نیاز نداشته و فقط ریتم را درك خواهند كرد . تاثیرات شگرف موسیقی در زندگی بسیار اساسی و بنیادین هستند و این مزیت در زندگی كاراتر افراد نمود می یابد . بیشتر نوابغ تاریخ ، موسیقیدان و یا با نیروی موسیقی آشنا بوده اند . اینشتین یكی از تابناك ترین چهره های نبوغ بشری یك ویولنیست بود و یكی از دلایل پذیرفته شده در هوش وی ، این امر بوده است كه وی به نواختن ویولن اشتغال داشته است . او راه حلهای معادلات پیچیده و مسایل را در زمانهای بداهه نوازیهای ویولن میافت . هنگامیكه توماس جفرسون قادر به یافتن عبارات و جملات صحیح در اعلامیه استقلال نبود به نوازندگی ویولن میپرداخت و جملات مناسب را میافت . سر كانن دویل نویسنده ی نامی بریتانیا در خلق كاركتر فوق هوشمند خود شرلوك هلمز ، هرگاه این شخصیت بدنبال حل معمایی پیچیده بود وی را در حال نواختن ویولن نشان میداد . مردان بزرگ تاریخ از شكسپیر تا ناپلئون بر همین اساس به موسیقی پرداخته اند و این نشانه ای است از آن تفاوت هایی كه موسیقی میافریند.