1396/9/15، 04:44 عصر
در دهههای اخیر تغییرات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی فراوانی در ایران رخ دادهاست. سیاستگذاریهای تولید، عرضه، آموزش و اجرای موسیقی نیز درگیر این تغییر و تحولات بودهاند. آیدا خورسندی، موسیقیدان و مدرس موسیقی که خود را متعلق به نسل سردرگم جوان ایرانی میداند، ازتأثیرات این سیاستگذاریها بر همنسلان خود و وضعیت موسیقی پاپ میگوید.
آیدا خورسندی
در فرآیند شکلگیری هویت اجتماعی هر فرد عناصر متفاوت فرهنگی و هنری نقش موثری دارند. در این میان و با توجه به پیشرفت فناوری و سهولت تولید و دسترسی به موسیقی، این عنصر فرهنگی و هنری، نقش بسیار پررنگی هم در ابعاد خصوصی و فردی زندگی افراد و هم در ابعاد اجتماعی و هویتیِشان دارا شدهاست. در سالهای اخیر دربارهی کارکرد موسیقی در زندگی فردی و روزمره و تنظیم حالات عاطفیِ فرد پژوهشهای زیادی انجام شدهاست. اما موسیقی در بستر روانشناسی اجتماعی کماکان زمینهای در حال رشد و شکلگیری است. بنابر پژوهشهای انجام شده شکلگیری ذائقه و هویت موسیقایی افراد به عوامل مختلفی بستگی دارد و بیشترین تأثیر این عوامل در دوران نوجوانی و جوانیاست. پژوهشگران معتقدند که ذائقهی موسیقایی یک فرد بین سالهای یازده تا بیست و دو سالگی شکل میگیرد. پیش زمینههای شنیداری در خانواده، سابقهی یادگیری موسیقی در کودکی و نوجوانی، ذائقهی موسیقایی همسن و سالان، تنوع سلایق مختلف موجود در جامعه و همچنین ویژگیهای شخصیتی خود فرد از عوامل موثر در شکلگیری ذائقه و هویت موسیقایی محسوب میشوند.
توضیحات دربارهی این عوامل موثر بسیار مفصلتر از حوصلهی این نوشتار است و در مراجع مرتبط به تفضیل بیان شدهاست. یکی از مسائل امروز جامعهی ایران در زمینهی موسیقی، که مورد انتقاد جامعهشناسان، موسیقیدانان و موسیقیشناسان قرار میگیرد بحران هویت و ذائقهی موسیقایی نسل جوانتر است. منظور از نسل جوانتر، افرادی هستند که دوران کودکی خود را در سالهای پس از انقلاب گذراندهاند—این بازه ی فرضی می تواند از اواسط دهه ی پنجاه تا اواسط دهه هفتاد را دربرگیرد. انتقاد و اشارهی متخصصان به وجود بحران هویتی موسیقایی و عدم شناخت انواع موسیقی، تک بعدی و پیرو بودن سلیقهی موسیقایی جوانان کاملاً درست و بهجاست و خردهگیری بر این دست انتقادات خود حاکی از وجود این بحران است. اگرچه شاید خود این نسل به طور مستقیم مقصر اصلی این آسیب هویتی نیست. این آسیب باید در سیاستگذاریها و مشکلات تولید و عرضه، آموزش و اجرای موسیقی جستجو و بررسی شود.
پیش از معرفی این نسل باید دانست که در دوران اخیر و شاید از قرن بیستم و پیدایش رسانهها، موسیقی پاپ نقش مهمی در شکلدهی هویت فرهنگی اکثریت جامعه بازی میکند. گرچه از نظر برخی متخصصان و موسیقیدانان و آموزش دهندگان موسیقی اهمیت امروزهی پاپ امری است نه چندان خوشایند، ولی فرآیندها و فعالیتها و تولیدات موسیقایی به شدت تحت تاثیر رسانهها، تبلیغات و سرمایه گذاران فرهنگی است و در این میان موسیقی پاپ عاملی موثر با کارکرد گستردهی فرهنگی محسوب میشود و تأثیر فراگیری در شکلدهی هویت فرهنگی نوجوانان و جوانان دارد.
نسل مورد نظر این نوشتار کودکی و نوجوانی خود را در دورانی طی کردهاست که سیاستگذاریهای تولید، عرضه، آموزش و اجرای موسیقی در ایران بسیار متغیر، نامشخص و دستخوش جریانهای متفاوتی بودهاست. اگر خانوادههای موسیقیدان و علاقمند به موسیقی را که درصد کمی از کل جمعیت ایران را شامل میشوند کنار بگذاریم، با کودکان و نوجوانانی سردرگم در یافتن هویت موسیقاییشان مواجهایم. نسلی که کودکی و بلوغ و جوانی خود را در دوران تغییرات بسیار و بلاتکلیفیهای فرهنگی و ارزشی گذراندهاست. این نسل دسترسی بسیار محدودی به آثار و محصولات فرهنگی و به خصوص موسیقایی داشتهاست. نه تنها به دلیل کمبود منابع که به دلیل سیاستگذاریهای محدود کننده شاید اصلا موسیقی پاپی وجود نداشت که معرف هویت فرهنگی نوجوانان و جوانان یک نسل باشد.
منابع در دسترس این نسل بحرانزده، موسیقی پاپ قدیمیتری بود که به زمان و جوانی مادران و پدرانش تعلق داشت و حاوی مفاهیم، دغدغهها، شکوایهها، داستانها و دلتنگیهای نسل پیشینی بود که در زمانی بسیار متفاوت می زیست. مفاهیمی که گاه با جامعهی درحال تغییر نسل جوان آن دوران فاصلهی بسیار زیادی داشت و هم جنس زمانه نبود. شاید همین فرآیندها، به بحران و واپس گرایی هویت موسیقایی این نسل منجرشد. این نسل به دغدغهها و مفاهیمی پناه میبُرد که به جوانی مادران و پدرانش تعلق داشت. حتی با ادبیات روز خود نیز مواجه نبود. این نسل سردرگم به هرچه به دستش میرسید دست مییازید. هر موسیقیای، فارغ از محتوا می توانست جاذب باشد، بدون داشتن مفاهیم و دغدغههای هم جنس. علاوه بر آن و به دلیل همان محدودیتها، آموزش موسیقی نیز تا مدتها نادیده گرفته شد و با وجود حضور آموزش موسیقی در عرصه های خصوصی و محدودتر، گستردگی و در دسترس بودن کافی را نداشت و نمی توانست جوابگوی نیازهای نسلی بحرانزده و سردرگم باشد. شاید به همین دلیل زمانی که دسترسی به موسیقی کمی آسان تر شد (با دسترسی به اینترنت) نسل جوان به موسیقی حملهور شد، تشنه و خواهنده، جدا از آنکه کیفیت و مفاهیم محصولات عرضه شده چگونه باشد، نسل بی موسیقی، موسیقی را میبلعید و به نالههای ناکوک تولیدات موسیقی به اصطلاح پاپ آویزان می شد.
این نسل سردرگم، موسیقی را درست نمیشناسد، با موسیقی نسل پیشین خود و به صورت واپسگرا هویتسازی کردهاست و سالها تشنه و ناکام ماندهاست. از کیفیت سلیقه و ذائقه ی موسیقایی این نسل انتظار بیشتری نمیتوان داشت! از عدم وجود قدرت تشخیص کیفی و ارزشیابی نیز نمی توان گلایهی چندانی کرد! نسلی که از تغذیهی فرهنگی مناسب و همعصر خود دورمانده، و با دغدغههای نسلهای پیشین همذات پنداری کردهاست، از کمبودهایی رنج میبرد که اورا وادار به "خوردن" و هضم هر "چیزی" به نام موسیقی می کند.
آیدا خورسندی
در فرآیند شکلگیری هویت اجتماعی هر فرد عناصر متفاوت فرهنگی و هنری نقش موثری دارند. در این میان و با توجه به پیشرفت فناوری و سهولت تولید و دسترسی به موسیقی، این عنصر فرهنگی و هنری، نقش بسیار پررنگی هم در ابعاد خصوصی و فردی زندگی افراد و هم در ابعاد اجتماعی و هویتیِشان دارا شدهاست. در سالهای اخیر دربارهی کارکرد موسیقی در زندگی فردی و روزمره و تنظیم حالات عاطفیِ فرد پژوهشهای زیادی انجام شدهاست. اما موسیقی در بستر روانشناسی اجتماعی کماکان زمینهای در حال رشد و شکلگیری است. بنابر پژوهشهای انجام شده شکلگیری ذائقه و هویت موسیقایی افراد به عوامل مختلفی بستگی دارد و بیشترین تأثیر این عوامل در دوران نوجوانی و جوانیاست. پژوهشگران معتقدند که ذائقهی موسیقایی یک فرد بین سالهای یازده تا بیست و دو سالگی شکل میگیرد. پیش زمینههای شنیداری در خانواده، سابقهی یادگیری موسیقی در کودکی و نوجوانی، ذائقهی موسیقایی همسن و سالان، تنوع سلایق مختلف موجود در جامعه و همچنین ویژگیهای شخصیتی خود فرد از عوامل موثر در شکلگیری ذائقه و هویت موسیقایی محسوب میشوند.
توضیحات دربارهی این عوامل موثر بسیار مفصلتر از حوصلهی این نوشتار است و در مراجع مرتبط به تفضیل بیان شدهاست. یکی از مسائل امروز جامعهی ایران در زمینهی موسیقی، که مورد انتقاد جامعهشناسان، موسیقیدانان و موسیقیشناسان قرار میگیرد بحران هویت و ذائقهی موسیقایی نسل جوانتر است. منظور از نسل جوانتر، افرادی هستند که دوران کودکی خود را در سالهای پس از انقلاب گذراندهاند—این بازه ی فرضی می تواند از اواسط دهه ی پنجاه تا اواسط دهه هفتاد را دربرگیرد. انتقاد و اشارهی متخصصان به وجود بحران هویتی موسیقایی و عدم شناخت انواع موسیقی، تک بعدی و پیرو بودن سلیقهی موسیقایی جوانان کاملاً درست و بهجاست و خردهگیری بر این دست انتقادات خود حاکی از وجود این بحران است. اگرچه شاید خود این نسل به طور مستقیم مقصر اصلی این آسیب هویتی نیست. این آسیب باید در سیاستگذاریها و مشکلات تولید و عرضه، آموزش و اجرای موسیقی جستجو و بررسی شود.
پیش از معرفی این نسل باید دانست که در دوران اخیر و شاید از قرن بیستم و پیدایش رسانهها، موسیقی پاپ نقش مهمی در شکلدهی هویت فرهنگی اکثریت جامعه بازی میکند. گرچه از نظر برخی متخصصان و موسیقیدانان و آموزش دهندگان موسیقی اهمیت امروزهی پاپ امری است نه چندان خوشایند، ولی فرآیندها و فعالیتها و تولیدات موسیقایی به شدت تحت تاثیر رسانهها، تبلیغات و سرمایه گذاران فرهنگی است و در این میان موسیقی پاپ عاملی موثر با کارکرد گستردهی فرهنگی محسوب میشود و تأثیر فراگیری در شکلدهی هویت فرهنگی نوجوانان و جوانان دارد.
نسل مورد نظر این نوشتار کودکی و نوجوانی خود را در دورانی طی کردهاست که سیاستگذاریهای تولید، عرضه، آموزش و اجرای موسیقی در ایران بسیار متغیر، نامشخص و دستخوش جریانهای متفاوتی بودهاست. اگر خانوادههای موسیقیدان و علاقمند به موسیقی را که درصد کمی از کل جمعیت ایران را شامل میشوند کنار بگذاریم، با کودکان و نوجوانانی سردرگم در یافتن هویت موسیقاییشان مواجهایم. نسلی که کودکی و بلوغ و جوانی خود را در دوران تغییرات بسیار و بلاتکلیفیهای فرهنگی و ارزشی گذراندهاست. این نسل دسترسی بسیار محدودی به آثار و محصولات فرهنگی و به خصوص موسیقایی داشتهاست. نه تنها به دلیل کمبود منابع که به دلیل سیاستگذاریهای محدود کننده شاید اصلا موسیقی پاپی وجود نداشت که معرف هویت فرهنگی نوجوانان و جوانان یک نسل باشد.
منابع در دسترس این نسل بحرانزده، موسیقی پاپ قدیمیتری بود که به زمان و جوانی مادران و پدرانش تعلق داشت و حاوی مفاهیم، دغدغهها، شکوایهها، داستانها و دلتنگیهای نسل پیشینی بود که در زمانی بسیار متفاوت می زیست. مفاهیمی که گاه با جامعهی درحال تغییر نسل جوان آن دوران فاصلهی بسیار زیادی داشت و هم جنس زمانه نبود. شاید همین فرآیندها، به بحران و واپس گرایی هویت موسیقایی این نسل منجرشد. این نسل به دغدغهها و مفاهیمی پناه میبُرد که به جوانی مادران و پدرانش تعلق داشت. حتی با ادبیات روز خود نیز مواجه نبود. این نسل سردرگم به هرچه به دستش میرسید دست مییازید. هر موسیقیای، فارغ از محتوا می توانست جاذب باشد، بدون داشتن مفاهیم و دغدغههای هم جنس. علاوه بر آن و به دلیل همان محدودیتها، آموزش موسیقی نیز تا مدتها نادیده گرفته شد و با وجود حضور آموزش موسیقی در عرصه های خصوصی و محدودتر، گستردگی و در دسترس بودن کافی را نداشت و نمی توانست جوابگوی نیازهای نسلی بحرانزده و سردرگم باشد. شاید به همین دلیل زمانی که دسترسی به موسیقی کمی آسان تر شد (با دسترسی به اینترنت) نسل جوان به موسیقی حملهور شد، تشنه و خواهنده، جدا از آنکه کیفیت و مفاهیم محصولات عرضه شده چگونه باشد، نسل بی موسیقی، موسیقی را میبلعید و به نالههای ناکوک تولیدات موسیقی به اصطلاح پاپ آویزان می شد.
این نسل سردرگم، موسیقی را درست نمیشناسد، با موسیقی نسل پیشین خود و به صورت واپسگرا هویتسازی کردهاست و سالها تشنه و ناکام ماندهاست. از کیفیت سلیقه و ذائقه ی موسیقایی این نسل انتظار بیشتری نمیتوان داشت! از عدم وجود قدرت تشخیص کیفی و ارزشیابی نیز نمی توان گلایهی چندانی کرد! نسلی که از تغذیهی فرهنگی مناسب و همعصر خود دورمانده، و با دغدغههای نسلهای پیشین همذات پنداری کردهاست، از کمبودهایی رنج میبرد که اورا وادار به "خوردن" و هضم هر "چیزی" به نام موسیقی می کند.