1396/9/15، 04:46 عصر
موسیقی پاپ در ایران معاصر واجد کارکردها و دلالتهایی است که نه تنها آن را از موسیقی پاپ در سایر کشورها، بلکه حتی از سایر ژانرهای موسیقی در ایران متمایز میسازد. البته روشن است که منظور از موسیقی پاپ در این مقاله مفهوم عام آن یعنی همهی اشکال و ژانرهای موسیقی است که در طبقهبندی کلی در ردهی موسیقی پاپ محسوب میشوند، از جمله راک، رپ، هویمتال و البته خود پاپ.
این تمایز از آن نظر مهم وشایان توجه است که میتوان بر اساس آن، موسقی پاپ در ایران معاصر را واجد دلالتهای خواسته و ناخواستهی سیاسی و اجتماعی دانست و بر اساس این دلالتها نقش فرهنگی منحصر بفرد آن را در قیاس با سایر انواع موسیقی نشان داد. روشن است که طبق یک قانون کلی در همه جای دنیا ارزشهای هنری و خلاقهی موسیقی پاپ در قیاس با دیگر اشکال موسیقی نازلتر و کم اهمیتتر است و به همین خاطر بسیاری از منتقدان آن را چندان جدی نمیپندارند و به اصطلاح آن را موسیقی مصرفی میخوانند. روشن است که این ادعا به رغم آنکه از حقیقتی نسبی برخوردار است اما بیانگر تمامی حقایق موسیقی پاپ نیست. ارزشهای فرهنگی فراگیر و قدرتمند این نوع موسیقی بخصوص از دهه ی ۱۹۶۰ به بعد به آن جایگاهی وحید در میان همهی فرمهای هنری داده و گاه در مواردی خصلتی آیینی و شبه مذهبی بدان بخشیده است. از اینرو تحلیل ما در خصوص موسیقی پاپ در ایران معاصر ناظر به این وجه و نشان دادن ظرفیتها و بالقوگیهای آن است که در دیگر اشکال موسیقی در ایران یا اساساً ناموجود است(موسیقی سنتی) و یا بواسطهی نحیف بودن و بیریشگی ساختمان هنری آن در وضعیت کنونی توان ایفای این نقش را ندارد(موسیقی مدرن).
تنها موسیقی پاپ بوده که توانسته در مواردی حامل نیازها و مطالبات اجتماعی، سیاسی، جنسیتی، اقتصادی، نسلی و طبقاتی بخش قابل توجهی از جامعهی ایران باشد. چنین ظرفیتی باعث شده که بر خلاف کارکرد رایج این موسیقی در غرب، موسیقی پاپ در ایران غالبا در تضاد با فرهنگ رسمی باشد. اگر ساز و کارهای اقتصادی و تجاری عظیم و سودمحور موسقی پاپ غربی آن را بخصوص از دههی ۱۹۸۰ به بعد به نوعی صنعت فرهنگسازی تبدیل کرده است و این موسیقی رابه یک کالای مصرفی، موسیقی پاپ در ایران از آنجا که بر خلاف موسیقی سنتی که همواره از گذشته تغذیه میکند و از اینرو رو به گذشته هم دارد، رو به آینده و ارزشهای آرمانشهرانه دارد و خود را به دروغ همچون نوعی میراث فرهنگی در کنار دیگر صنایع دستی به دیگران عرضه نمیکند. موسیقی پاپ در ایران از قضا توانایی منحصر بفردی در زاویه یافتن با فرهنگ رسمی رایج دارد. این زاویهدار شدن از چند جهت شکل میگیرد. نخست مبنای غربی این موسیقی است که در فرهنگ غربستیزانهی رسمی و تبلیغاتی به هر حال نوعی فرم وارداتی شمرده میشود. دوم آنکه تابع نظم و قواعد سلسله مراتبی پدرسالارانهی حاکم بر موسیقی سنتی نیست، از اینرو خودانگیخته و آزاد است و یکی از مکانهای ظهور فردیت در میان جوانان است. و سوم آنکه همواره با نوعی شمایل شکنی، بیقاعدگی و بیقیدی سروکار دارد که گرچه در غالب موارد صفات فوق را به شکلی کور، بیهدف و هرج و مرج طلبانه عرضه میکند، اما در مواردی از این صفات استفادهی آگاهانه و هوشمندانه میکند تا به شکلی بیرحمانه ارکان و ارزشهای محافظه کارانهی فرهنگی را ذایل کند.
همین ویژگیها باعث بروز شکل زیرزمینی آن در دو دههی گذشته در میان جوانان در ایران شده است. موسیقیای که بخاطر ترویج ارزشهای ضد فرهنگی و تشدید روحیهی اجتماعی هنجارشکن و مخالفخوان امکان عرضه از طریق مجاری رسمی نمییابد، به زیرزمین تبعید میشود و سپس از طریق امکانات گستردهی ضبط و توزیع، مخاطبانی انبوه در فضای مجازی مییابد. اشارهی ما به سویهی رهایی بخش و سیاسی-اجتماعی موجود در موسیقی پاپ ایرانی براساس تجربهی شنیداریمان از موسیقی زیرزمینی است که چه به لحاظ شنیداری و چه به لحاظ مضمونی حسی از بیاعتنایی نسبت به ارزشهای رایج و گاه نفی بیرحمانهی آنها را به شنونده منتقل میکند. و جالب اینکه هرگاه این موسیقی زیرزمینی به نحوی امکان فعالیت به شکل رسمی البته با حفظ چارچوبها و خط قرمزها را مییابد به سرعت ظرفیت رهایی بخش خویش را از دست میدهد.
این تمایز از آن نظر مهم وشایان توجه است که میتوان بر اساس آن، موسقی پاپ در ایران معاصر را واجد دلالتهای خواسته و ناخواستهی سیاسی و اجتماعی دانست و بر اساس این دلالتها نقش فرهنگی منحصر بفرد آن را در قیاس با سایر انواع موسیقی نشان داد. روشن است که طبق یک قانون کلی در همه جای دنیا ارزشهای هنری و خلاقهی موسیقی پاپ در قیاس با دیگر اشکال موسیقی نازلتر و کم اهمیتتر است و به همین خاطر بسیاری از منتقدان آن را چندان جدی نمیپندارند و به اصطلاح آن را موسیقی مصرفی میخوانند. روشن است که این ادعا به رغم آنکه از حقیقتی نسبی برخوردار است اما بیانگر تمامی حقایق موسیقی پاپ نیست. ارزشهای فرهنگی فراگیر و قدرتمند این نوع موسیقی بخصوص از دهه ی ۱۹۶۰ به بعد به آن جایگاهی وحید در میان همهی فرمهای هنری داده و گاه در مواردی خصلتی آیینی و شبه مذهبی بدان بخشیده است. از اینرو تحلیل ما در خصوص موسیقی پاپ در ایران معاصر ناظر به این وجه و نشان دادن ظرفیتها و بالقوگیهای آن است که در دیگر اشکال موسیقی در ایران یا اساساً ناموجود است(موسیقی سنتی) و یا بواسطهی نحیف بودن و بیریشگی ساختمان هنری آن در وضعیت کنونی توان ایفای این نقش را ندارد(موسیقی مدرن).
تنها موسیقی پاپ بوده که توانسته در مواردی حامل نیازها و مطالبات اجتماعی، سیاسی، جنسیتی، اقتصادی، نسلی و طبقاتی بخش قابل توجهی از جامعهی ایران باشد. چنین ظرفیتی باعث شده که بر خلاف کارکرد رایج این موسیقی در غرب، موسیقی پاپ در ایران غالبا در تضاد با فرهنگ رسمی باشد. اگر ساز و کارهای اقتصادی و تجاری عظیم و سودمحور موسقی پاپ غربی آن را بخصوص از دههی ۱۹۸۰ به بعد به نوعی صنعت فرهنگسازی تبدیل کرده است و این موسیقی رابه یک کالای مصرفی، موسیقی پاپ در ایران از آنجا که بر خلاف موسیقی سنتی که همواره از گذشته تغذیه میکند و از اینرو رو به گذشته هم دارد، رو به آینده و ارزشهای آرمانشهرانه دارد و خود را به دروغ همچون نوعی میراث فرهنگی در کنار دیگر صنایع دستی به دیگران عرضه نمیکند. موسیقی پاپ در ایران از قضا توانایی منحصر بفردی در زاویه یافتن با فرهنگ رسمی رایج دارد. این زاویهدار شدن از چند جهت شکل میگیرد. نخست مبنای غربی این موسیقی است که در فرهنگ غربستیزانهی رسمی و تبلیغاتی به هر حال نوعی فرم وارداتی شمرده میشود. دوم آنکه تابع نظم و قواعد سلسله مراتبی پدرسالارانهی حاکم بر موسیقی سنتی نیست، از اینرو خودانگیخته و آزاد است و یکی از مکانهای ظهور فردیت در میان جوانان است. و سوم آنکه همواره با نوعی شمایل شکنی، بیقاعدگی و بیقیدی سروکار دارد که گرچه در غالب موارد صفات فوق را به شکلی کور، بیهدف و هرج و مرج طلبانه عرضه میکند، اما در مواردی از این صفات استفادهی آگاهانه و هوشمندانه میکند تا به شکلی بیرحمانه ارکان و ارزشهای محافظه کارانهی فرهنگی را ذایل کند.
همین ویژگیها باعث بروز شکل زیرزمینی آن در دو دههی گذشته در میان جوانان در ایران شده است. موسیقیای که بخاطر ترویج ارزشهای ضد فرهنگی و تشدید روحیهی اجتماعی هنجارشکن و مخالفخوان امکان عرضه از طریق مجاری رسمی نمییابد، به زیرزمین تبعید میشود و سپس از طریق امکانات گستردهی ضبط و توزیع، مخاطبانی انبوه در فضای مجازی مییابد. اشارهی ما به سویهی رهایی بخش و سیاسی-اجتماعی موجود در موسیقی پاپ ایرانی براساس تجربهی شنیداریمان از موسیقی زیرزمینی است که چه به لحاظ شنیداری و چه به لحاظ مضمونی حسی از بیاعتنایی نسبت به ارزشهای رایج و گاه نفی بیرحمانهی آنها را به شنونده منتقل میکند. و جالب اینکه هرگاه این موسیقی زیرزمینی به نحوی امکان فعالیت به شکل رسمی البته با حفظ چارچوبها و خط قرمزها را مییابد به سرعت ظرفیت رهایی بخش خویش را از دست میدهد.