1396/9/15، 04:47 عصر
هزار بادام تلخ و شیرین
هوشیار خیام آهنگساز، پیانیست و رهبر ارکستر ایرانیست که در زمینههای موسیقی کلاسیک معاصر، جز معاصر و موسیقی جهانی/ایرانی فعالیت دارد. دانیال حقیقی در این نوشته به کارنامه آهنگسازی خیام و آثار او در دههی گذشته میپردازد.
دانیال حقیقی
اولین باری که هوشیار خیام را دیدم (در یک جلسهی نقد موسیقی) دو چیز در نگاه او به موسیقی نظرم را جلب کرد. یکی اهمیتی که به تکنیک نوازندگی و روش اجرای موسیقی میداد ودومی دقتی که در خصوص درک حس کلی آن به خرج میداد. هوشیار خیام از جمله آهنگسازان جوانی است که درکنار دیگر موسیقیدانانی مانند پیمان یزدانیان و به همت یکی دو شرکت ضبط و پخش موسیقی، توانسته جریانی نو و کم و بیش همگرا با گرایشات علاقهمندان به موسیقی در یکی دودههی اخیر، در آهنگسازی به راه بیاندازد. او از دانشگاه سینسیناتی آمریکامدرک دکتری در رشتهی آهنگسازی دارد و در سال ۲۰۱۱ برندهی جایزهی آهنگسازی فرانتس شوبرت از کشور فرانسه شده است.
گذشته از اینها، اولین باری که موسیقی هوشیار خیام را شنیدم آنچنان شگفت زده شدم که برای روزها و روزها فقط به موسیقی او گوش میدادم. گوش دادن به موسیقی خیام، به پیادهروی در تالار تاریخ میماند. به این معنی که دغدغهی خیام مانند آنچه در جریانهای فکری معاصر ایران میگذرد، دغدغهی هویت است. خیام مانند یک شاعر آوارهی اهل آمریکای لاتین، مدام تصاویر گوناگون تداعیشونده از دربهدریهای تاریخی یک هویت را بازسازی میکند. دغدغهی هویت در کار خیام جدی است و این دغدغه، با وامگیری گاه و بیگاه از موسیقی سنتی ایرانی پررنگتر شده است.
موسیقی خیام به شکلی بازیگوشانه با این بهرهگیری از الگوهای موسیقی سنتی و زمینهای سعی میکند تا هوش خواننده را تحریک کند و این بازی در استفاده از موتیفهای کم و بیش آشنا، تا آنجا پیش میرود که ما را درنهایت به کشف صداهایی تازه میرساند. ارجاعات خاص او که سرنخ آنها را میتوان از عناوین قطعاتش گرفت، بسیار گسترده هستند: اشعارنیمایی یا سپید غزلهای حافظ یا موسیقی حنانه و باغچهبان و یا حتی به ترانههای عامیانهی کودکانه.
این بازی شنونده را از تداعیهای موسیقاییوادبی-شنیداری هم فراتر میبرد؛ حس موسیقی خیام، به قدری غنی است که یک جغرافیا حول مخاطبش میتند و در آنی او را در دام خود میکشد. او را از جهاتی میتوان یک آهنگساز تجربی به حساب آورد که هرکارش پیشروی تکنیک آهنگسازی او را نشان میدهد. او میخواهد به بیان انتزاعی خاص خود برسد. او ازاولین کارهایش، در آلبوم تاتاری، تا آخرین آنها، یعنی آلبوم زهیها، راهی کم و بیش دراز را طی کرده و ازکمپوزیسیونهای سادهتر به یک موسیقی پرشاخ و برگتر و توسعه یافته تردست یافته.
خیام در اولین آلبومش تاتاری، که مجموعهای است از قطعات برای تکنوازی پیانو، بیشتر از هرچیز تکنیک نواختنش را به نمایش میگذارد. اما در این آلبوم قطعهای با همین عنوان که ریتم تندی دارد توانسته با تکرار موتیفهای چندلایهاش در مودلاسیونهای تودرتو او را به طور همزمان، هم به عنوان آهنگساز و هم به عنوان یک نوازندهی پیانوی چیرهدست به مخاطبین جدی موسیقی معرفیکند. علاوه بر این آشنایی خیام با موسیقی نواحی بر غنای ایناثر افزودهاست. تکنیک اجرای نتهای خفه برای دست چپ که ازجهاتی تداعیکنندهی موسیقی جنوب ایران است، که دربرخی از قطعات این آلبوم کیفیتی یگانه و منحصر به فرد را ایجاد میکنند. تمامی این ویژگیها موجب شده تا کار برای هر نوازندهی دیگری که بخواهد قطعات خیام را اجرا کند کمی دشوار گردد. چراکه نوازنده باید بر تمامی ویژگیهای ذکر شده در قطعات مذکور تسلطی نسبی داشته باشد.
خلاقیت خیام میتواند با این الگوهای شنیداری آشنا کاری کند که احساسات شنونده به لحاظ روانشناختی در ابتدای قطعات در درون تحریک و سپس با ادامه یافتن توالی اصوات به بیانبیرونی احساسات بیانجامد. قطعهی خیابان بهار در همین آلبوم، نمونهای است از همین سیالیت در تبیین روانشناختی موسیقی او، که با استفاده از موتیفهای ساده در بخشهای ابتدایی و توسعهی تکنیکی و ریتمیک آن در اواسط قطعه، پیشنهاد امکان واکاوی درونی و ابراز بیرونی را به یک اندازه برای شنونده به همراه دارد. علاوه بر این موتیفهای ساده و آشنا که از موسیقی زمینهای گرفته شدهاند، حس صمیمانهای را برای شنونده ایجاد میکنند و ارتباط با قطعه را برای مخاطب راحتتر میکنند. خیام درواقع از چهرههایی است که دانسته یا ناخودآگاه، دنبال کنندهی گرایشات پستمدرنیستی در آهنگسازی است.
در ادامهی روندی که در بالا به آن اشاره شد، خیام را باید یک مینیمالیست هم به حساب آورد. هرچند که به نظر میرسد او در کارهای متأخرش سعی دارد تا کمی از این سیاق فاصله بگیرد. اولین جرقههای شکلگیری این روند تازه در آهنگسازی در کار خیام را میتوان در آلبوم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مشاهده کرد. در این آلبوم که قطعات با عنوان غزل شماره گزاری شدهاند؛ مثلا غزل ۱، غزل ۲ و قس الی هذا که ارجاعات ادبی این قطعات را گواهی میدهند. این آلبوم شامل نه قطعهاست و آهنگساز به لحاظ فرمی کوشیده تا قطعات آن به هم نزدیک باشند. خیام در این اثر بیشتر محتاط و کمتر اکسپرسیو است. هرچند که بازی با فرمهای مرسوم موسیقی کلاسیک در کاراو گاهی به گوش میرسد و تنوع ریتم هم از ویژگیهای بسیار پررنگ کار اوست، اما به هرحال تمام بازیهای آهنگساز طراحیشده و ساماندهی شده و پراز یگانگی است و همچون یک اثر ادبی به گوش میرسد.
در ادامهی حرکت خیام به سمت کمپوزیسیونهای پیچیدهتر در آهنگسازی و قطعاتی که از نظر مدت زمان بلندتر هستند، او در آلبوم زهیها یک کنسرتو برای چلو در سه موومان نوشتهاست که بسیار با کارهای قبلی او متفاوت است. در این آلبوم به طور کلی از تکنوازیهای پیانوی شیرین و آشنای خیام دیگر خبری نیست و ما با یک آهنگساز پخته طرف هستیم که میخواهد یک موسیقی انتزاعیتر را عرضه کند. به این معنی که او گویی به دنبال کشف صداهای تازه حاصل از ترکیب چند الگوی موسیقایی متفاوت است و کمپوزیسیونهای توسعهیافتهتری را هم عرضه میکند.
دراین آلبوم و در کنسرتو چلو الگوهای موسیقیایی وام گرفته شده از شرق دور در پیوند با موسیقی کلاسیک غربی و گوشههایی از موسیقی زمینهای ترکیب موسیقایی پیچیدهتری در قیاس با سایر آثار هنرمند پدید میآورند. اما سخت فهمی این آلبوم ممکن است برای برخی چندان مطلوب نباشد واندکی از مخاطبین معمول او کم کند، هرچند که توانسته طیف دیگری از علاقهمندان را به خود جلب کند.این کنسرتو کمپوزیسیونی کامل دارد و او را از مرحلهی یک پیانیستِ آهنگساز به مرحلهی یک آهنگساز خبره در خلق آثار چند بخشی و پیچیدهتر ارتقا میدهد.
درنهایت، به نظر میرسد که خیام با پیشرفت خود در فاصله گرفتن از کلیشههای رایج و حرکت به سمت بیانی انتزاعیتر با کمپوزیسونهای قویتر، دارد روندی را طی میکند که میتواند درآینده موجب خلق آثار ارزشمندی در موسیقی ایران باشد.
هوشیار خیام آهنگساز، پیانیست و رهبر ارکستر ایرانیست که در زمینههای موسیقی کلاسیک معاصر، جز معاصر و موسیقی جهانی/ایرانی فعالیت دارد. دانیال حقیقی در این نوشته به کارنامه آهنگسازی خیام و آثار او در دههی گذشته میپردازد.
دانیال حقیقی
اولین باری که هوشیار خیام را دیدم (در یک جلسهی نقد موسیقی) دو چیز در نگاه او به موسیقی نظرم را جلب کرد. یکی اهمیتی که به تکنیک نوازندگی و روش اجرای موسیقی میداد ودومی دقتی که در خصوص درک حس کلی آن به خرج میداد. هوشیار خیام از جمله آهنگسازان جوانی است که درکنار دیگر موسیقیدانانی مانند پیمان یزدانیان و به همت یکی دو شرکت ضبط و پخش موسیقی، توانسته جریانی نو و کم و بیش همگرا با گرایشات علاقهمندان به موسیقی در یکی دودههی اخیر، در آهنگسازی به راه بیاندازد. او از دانشگاه سینسیناتی آمریکامدرک دکتری در رشتهی آهنگسازی دارد و در سال ۲۰۱۱ برندهی جایزهی آهنگسازی فرانتس شوبرت از کشور فرانسه شده است.
گذشته از اینها، اولین باری که موسیقی هوشیار خیام را شنیدم آنچنان شگفت زده شدم که برای روزها و روزها فقط به موسیقی او گوش میدادم. گوش دادن به موسیقی خیام، به پیادهروی در تالار تاریخ میماند. به این معنی که دغدغهی خیام مانند آنچه در جریانهای فکری معاصر ایران میگذرد، دغدغهی هویت است. خیام مانند یک شاعر آوارهی اهل آمریکای لاتین، مدام تصاویر گوناگون تداعیشونده از دربهدریهای تاریخی یک هویت را بازسازی میکند. دغدغهی هویت در کار خیام جدی است و این دغدغه، با وامگیری گاه و بیگاه از موسیقی سنتی ایرانی پررنگتر شده است.
موسیقی خیام به شکلی بازیگوشانه با این بهرهگیری از الگوهای موسیقی سنتی و زمینهای سعی میکند تا هوش خواننده را تحریک کند و این بازی در استفاده از موتیفهای کم و بیش آشنا، تا آنجا پیش میرود که ما را درنهایت به کشف صداهایی تازه میرساند. ارجاعات خاص او که سرنخ آنها را میتوان از عناوین قطعاتش گرفت، بسیار گسترده هستند: اشعارنیمایی یا سپید غزلهای حافظ یا موسیقی حنانه و باغچهبان و یا حتی به ترانههای عامیانهی کودکانه.
این بازی شنونده را از تداعیهای موسیقاییوادبی-شنیداری هم فراتر میبرد؛ حس موسیقی خیام، به قدری غنی است که یک جغرافیا حول مخاطبش میتند و در آنی او را در دام خود میکشد. او را از جهاتی میتوان یک آهنگساز تجربی به حساب آورد که هرکارش پیشروی تکنیک آهنگسازی او را نشان میدهد. او میخواهد به بیان انتزاعی خاص خود برسد. او ازاولین کارهایش، در آلبوم تاتاری، تا آخرین آنها، یعنی آلبوم زهیها، راهی کم و بیش دراز را طی کرده و ازکمپوزیسیونهای سادهتر به یک موسیقی پرشاخ و برگتر و توسعه یافته تردست یافته.
خیام در اولین آلبومش تاتاری، که مجموعهای است از قطعات برای تکنوازی پیانو، بیشتر از هرچیز تکنیک نواختنش را به نمایش میگذارد. اما در این آلبوم قطعهای با همین عنوان که ریتم تندی دارد توانسته با تکرار موتیفهای چندلایهاش در مودلاسیونهای تودرتو او را به طور همزمان، هم به عنوان آهنگساز و هم به عنوان یک نوازندهی پیانوی چیرهدست به مخاطبین جدی موسیقی معرفیکند. علاوه بر این آشنایی خیام با موسیقی نواحی بر غنای ایناثر افزودهاست. تکنیک اجرای نتهای خفه برای دست چپ که ازجهاتی تداعیکنندهی موسیقی جنوب ایران است، که دربرخی از قطعات این آلبوم کیفیتی یگانه و منحصر به فرد را ایجاد میکنند. تمامی این ویژگیها موجب شده تا کار برای هر نوازندهی دیگری که بخواهد قطعات خیام را اجرا کند کمی دشوار گردد. چراکه نوازنده باید بر تمامی ویژگیهای ذکر شده در قطعات مذکور تسلطی نسبی داشته باشد.
خلاقیت خیام میتواند با این الگوهای شنیداری آشنا کاری کند که احساسات شنونده به لحاظ روانشناختی در ابتدای قطعات در درون تحریک و سپس با ادامه یافتن توالی اصوات به بیانبیرونی احساسات بیانجامد. قطعهی خیابان بهار در همین آلبوم، نمونهای است از همین سیالیت در تبیین روانشناختی موسیقی او، که با استفاده از موتیفهای ساده در بخشهای ابتدایی و توسعهی تکنیکی و ریتمیک آن در اواسط قطعه، پیشنهاد امکان واکاوی درونی و ابراز بیرونی را به یک اندازه برای شنونده به همراه دارد. علاوه بر این موتیفهای ساده و آشنا که از موسیقی زمینهای گرفته شدهاند، حس صمیمانهای را برای شنونده ایجاد میکنند و ارتباط با قطعه را برای مخاطب راحتتر میکنند. خیام درواقع از چهرههایی است که دانسته یا ناخودآگاه، دنبال کنندهی گرایشات پستمدرنیستی در آهنگسازی است.
در ادامهی روندی که در بالا به آن اشاره شد، خیام را باید یک مینیمالیست هم به حساب آورد. هرچند که به نظر میرسد او در کارهای متأخرش سعی دارد تا کمی از این سیاق فاصله بگیرد. اولین جرقههای شکلگیری این روند تازه در آهنگسازی در کار خیام را میتوان در آلبوم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مشاهده کرد. در این آلبوم که قطعات با عنوان غزل شماره گزاری شدهاند؛ مثلا غزل ۱، غزل ۲ و قس الی هذا که ارجاعات ادبی این قطعات را گواهی میدهند. این آلبوم شامل نه قطعهاست و آهنگساز به لحاظ فرمی کوشیده تا قطعات آن به هم نزدیک باشند. خیام در این اثر بیشتر محتاط و کمتر اکسپرسیو است. هرچند که بازی با فرمهای مرسوم موسیقی کلاسیک در کاراو گاهی به گوش میرسد و تنوع ریتم هم از ویژگیهای بسیار پررنگ کار اوست، اما به هرحال تمام بازیهای آهنگساز طراحیشده و ساماندهی شده و پراز یگانگی است و همچون یک اثر ادبی به گوش میرسد.
در ادامهی حرکت خیام به سمت کمپوزیسیونهای پیچیدهتر در آهنگسازی و قطعاتی که از نظر مدت زمان بلندتر هستند، او در آلبوم زهیها یک کنسرتو برای چلو در سه موومان نوشتهاست که بسیار با کارهای قبلی او متفاوت است. در این آلبوم به طور کلی از تکنوازیهای پیانوی شیرین و آشنای خیام دیگر خبری نیست و ما با یک آهنگساز پخته طرف هستیم که میخواهد یک موسیقی انتزاعیتر را عرضه کند. به این معنی که او گویی به دنبال کشف صداهای تازه حاصل از ترکیب چند الگوی موسیقایی متفاوت است و کمپوزیسیونهای توسعهیافتهتری را هم عرضه میکند.
دراین آلبوم و در کنسرتو چلو الگوهای موسیقیایی وام گرفته شده از شرق دور در پیوند با موسیقی کلاسیک غربی و گوشههایی از موسیقی زمینهای ترکیب موسیقایی پیچیدهتری در قیاس با سایر آثار هنرمند پدید میآورند. اما سخت فهمی این آلبوم ممکن است برای برخی چندان مطلوب نباشد واندکی از مخاطبین معمول او کم کند، هرچند که توانسته طیف دیگری از علاقهمندان را به خود جلب کند.این کنسرتو کمپوزیسیونی کامل دارد و او را از مرحلهی یک پیانیستِ آهنگساز به مرحلهی یک آهنگساز خبره در خلق آثار چند بخشی و پیچیدهتر ارتقا میدهد.
درنهایت، به نظر میرسد که خیام با پیشرفت خود در فاصله گرفتن از کلیشههای رایج و حرکت به سمت بیانی انتزاعیتر با کمپوزیسونهای قویتر، دارد روندی را طی میکند که میتواند درآینده موجب خلق آثار ارزشمندی در موسیقی ایران باشد.