1394/5/31، 09:23 صبح
وصیه های یک زن در حال طلاق به سایر زنان
پست اول خطاب به دوستان خانمم هست و در حقیقت اشتباهاتی است که من مرتکب شده ام :
۱- بارها فکر کرده ام اولین اشتباه من چه بود ؟ اولین اشتباه من این بود که در تمام دوران تحصیلم از جنس مذکر و از رابطه منطقی و مثبت با همکلاسی های پسر فرار می کردم ... چرا ؟ به خاطر طرز تربیتم ... به خاطر این که حتی سلام کردن به پسر تو خانواده من خیلی زشت بود چه برسه با همکلاسی هایم به کوه و گردش و ... بروم و این صد البته فقط در مورد من بود که فرزند اول بودم ... اما آنچه می خواهم بگویم این است :چیزی که میتواند چشم و گوش را برای انتخاب بهتر شریک زندگی باز کند روابط اجتماعی سالم و است ... هر گز از اجتماع فرار نکنید ... هر گز خودتان را محدود نکنید که فلانی اخلاقش بد است و چون تو جمع دوستام هست من نمی روم ... یا با فلان گروه دوستام به خاطر وجود فلانی قطع رابطه می کنم ...
همیشه بد و خوب را تو جمع دوستی هایتان با هم بخواهید تا بتوانید با همه نوع اخلاق مطابقت پیدا کنید ....
۲- بد ترین و نا شناخته ترین و خطرناک ترین راه انتخاب همسر یافتن شریک زندگی از طریق مسنجر و چت کردن است ... باور کنید آدمها در دنیای چت و حتی در این دنیای مجازی حتی ۲۰ در صد هم خودشان نیستند ... دل به حرفها و پیام های عاشقانه نبندید که زندگی زناشویی بسیار پیچیده تر و فرا تر از این حرفهاست.... و این دومین و بزرگترین اشتباه من بود ...
۳- هر تپش دلی ...تپش عاشقانه نیست ... لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین و وامق و عذرا را بگذارید برای بعد از ازدواج ... با چشم باز بدون لرزیدن دل و با درایت شریک زندگی تان را انتخاب کنید و بعد از ازدواج عاشقش شوید ...باور کنید عاشق شدن سخت نیست ... کافی است همنفس کسی شوید که بدانید حتی به اندازه سر سوزن دوستتان دارد ... دست به در گاه احدیت بلند کنید و بخواهید نور عشق به قلبتان بتاباند ....زندگی که انتخابش با عقل باشد و ادامه اش با عشق بهترین و محکم ترین زندگی هاست ... کمی به پدر و مادر هایمان نگاه کنید ... درست است مشکلات و در گیری داشته اند اما خیلی محکم تر و بهتر از ماها هنوزم که هنوزه در حال زندگی هستند ... راز بقای زندگی آنها و حفظ حرمتشان چیست ؟ !!!
۴- فرض بر این که دل یاری نکرد و عاشق شدید... با تصور این که بتوانید طرف مقابل را تغییر دهید هرگز زندگی خویش ار آغاز نکنید ...در زمان دوستی ها و قبل از جاری شدن خطبه عقد خیلی حرفها و عقاید رد و بدل می شود ... هر گز خود را گول نزنید که بعدها عقیده ام را به شوهرم تحمیل خواهم کرد و او دست از فکر خود بر خواهد داشت ... خیر دوست من ... اگر مردت موافق و یا مخالف حجاب است تا وقتی زنده است با تو هم عقیده نخواهد شد ... اگر مردت اجتماعی و اهل مراوده نیست هرگز به این خیال نباش که در زندگی مشترک به اصرار تو بهتر می شود ... اگر مردت اهل داد و بیداد و دعوا است ...اگر بد بین و شکاک است ... اگر بد دهن و بی عفت کلام است ... اگر احترام بزرگتر ار حفظ نمی کند ... اگر خیلی زیاد به دهان دیگرا چشم دوخته و استقلال ندارد ...اگر وابستگی زیاد به خانواده اش دارد و.... به خدا قسم حتی نمی توانید ذره ای تغییر دهید...صفات اکتسابی مثل طرز پوشیدن و حرف زدن و خندیدن و خوردن و ... قابل تغییر است اما صفات ذاتی هرگز....
۵- خودتان را گول نزنید که عاشقید!! ممکن است با پسری شروع کرده باشید به رد و بدل کردن احساس و این میان قلبتان را گرفتار کرده باشید شاید در طی گذر زمان با همین دوستی ها متوجه شوید که انتخابتان درست نبوده و تنها به خاطر خاطرات خوب اوایل دوستی و احساسات اون دوران و یا ترس از تنها ماندن و یا عادت به طرف مقابلتان خود را گول نزنید که عاشقش هستید ...در هر مرحله وقتی متوجه شدید جز آزار هم چیزی برایتان باقی نمانده همان جا به موضوع خاتمه دهید ...
۶- آنچه بزرگترمان میگوید در ۹۰ در صد موارد منفعت ماست!!!! اگر شخص مورد نظرتان را به خانواده معرفی کردید وبا دلیل و منطق و بدون در نظر گرفتن احساس دلیل انتخابتان را گفتید و با مخالفت خانواده تان مواجه شدید هیچ وقت اصرار به ادامه ماجرا نداشته باشید ...چه هیچ پدر و مادری آشفتگی و حیرانی برای فرزند خویش نمی خواهد ....
۷- خطبه عقد جاری میشود ... حال مهم ترین قسمت قلب شما و زندگی تان همسر شماست ...نه خانواده خودتان و نه خانواده همسرتان ... از ابتدا با خانواده همسرتان طوری رفتار کنید که دوست دارید همانگونه با شما رفتار شود ... من با همرنگ جماعت شدن موافق نیستم ... خودتان باشید فقط...همین.هیچ وقت همسرتان را به خاطر رفتار و یا گفتار مادر و یا خواهرش که مورد پسند شما نبوده سرزنش نکنید... هیچ وقت حتی اگر حق را به شما میدهد در حضورش از خواهر و مادرش بد گویی نکنید ... چه او در برابر شما حق را به شما میدهد اما در ذات نهفته خود ذره دره از شما دلگیر می شود که خانواده اش را مورد توهین یا بدگویی قرار میدهید....
۸- مداوم از او ایراد نگیرید که چرا توی فلان مهمانی به من بی توجه بودی ... چرا وقتی از در وارد شدی ابتدا به خواهرت یا مادرت سلام کردی بعد به من ... چرا وقتی میرویم خانه پدر تو می گی و میخندی و خانه پدر من ساکت و مغمومی ... چرا توی فلان جمع از من دفاع نکردی... چرا وقتی میدونی خواهرت به من بد کرده بازم باهاش حرف میزنی و باهاش گرم میگیری... چرا وقتی مادرت با عروسش بد رفتار میکنه تو ساکتی و هیچ گله ای نمی کنی ....
اینا همه ایرادها و حرفهایی بود که من سال اول ازدواجم به امین می گفتم و گریه میکردم و قهر و لجاجت ... و امین صد در صد در ظاهر حق را به من می داد و سعی در آرام کردن من داشت ...البته هیچ گاه هیچ کدام از چرا های من را عملی نکرد ... باید اونقدر عقل می داشتم که بفهمم او هرگز در برابر خواهر و مادرش قد راست نمی کند و همه اینها از باب احترام بود ... نمی خواست حرمت ها شکسته شود ... نیمخواست قبح موضوع ریخته شود و همیشه رفت و آمدها با گله و گله گذاری بگذرد ... چه اگر امین از انها گله میکرد ...آنها هم گله می کردند و این خودش معضلی بود و باید برای ختم ماجرا کلا رفت و امد را قطع میکردیم و امین نمی خواست این اتفاق بیفتد .... اینها موادری بود که نمی فهمیدم ....
۹- هر گز همسرتان را با دیگری مقایسه نکنید!!! با شوهر دوستتان ...با همسر دختر خاله تان... با همکارتان ...با خواستگار قبلی تان... با شوهر خواهرتان...با شوهر خواهرش و .... هر کسی اخلاق خاص خودش را دارد ...باید همین که هست را قبول کنید ... و این نهمیم اشتباه من بود ... چند بار قیاس ها را در حضورش به زبان آوردم و این کینه ای شد که هنوزم دارم چوبش را میخورم و مابقی هم در دل خود مقایسه می کردم و ذره ذره با دست خویش دل خویش را سیاه کردم....
۱۰-صبر کنید و آرامش داشته باشید!!! بزرگترین نعمتی که خداوند در ذات ما خانومها قرار داده نعمت صبر است ... همه داریمش....یکی بیشترو یکی کمتر... موردی که خیلی از آقایون از آن بی بهره اند ... پس ازش استفاده کنیم ... وقتی در حال بحثو مشاجره هستید بگذارید همسرتان حتی با داد وبیداد همه دلش را خالی کند ... اما تحمل کنید و مابین درشت گویی اش شما قیل و قال نکنید ....نگذارید حرمت شکنی شود ...آفت یک زندگی شکسته شدن حرمتها در /ان زندگی است و بس ... زمانی که آرام شد با طرافت های زنانه منظور و خواسته خویش و حرف دل خویش را بگویید ... به خدا این گونه بالاترین نتیجه را نسبت به یکی به دو کردن دارد .... اینم دهمین اشتباه من سالهای اول زندگی بود ... داد میزد ...داد میزدم ... نه او حرف من را می فهمید و نه من و کینه ها تلنبار می شد....
۱۱-گریه کم کنید!!!!با هر تلنگری شیشه به دست نگیرید و از آب غوره پرش نکنید!!! تحقیقات نشان داده در اشک زنان ماده ای هست که مردها را عصبی و دل چرکین میکنه و حتی با تکرار ماجرا حس انزجار در مرد ایجاد میکنه ... پس مثل من ساده لوح نباشید ... که فکر میکردم هر چه بیشتر گریه کنم عزیزتر خواهم شد...شاید امین هر بار منت مرا می کشید و می گفت طاقت اشک هایم را ندارد اما در باطن از گریه های من خسته بود ......سالهای اول ازدواج واقعا من توانایی صادرات آبغوره را داشتم ...باور کنید!!!!
۱۲-محیط خانه تان را گرم کنید و کمتر قهر کنید ٬کمتر آه و ناله از خستگی و دردهایتان کنید!!!! همواره به انتظارش باشید... در طول روز برایش پیامک بفرستید که انتظارش را می کشید ....محیط خانه را گرم نگه دارید با هر امکاناتی که دارید خودتان آشپزی کنید ... کمتر بگویید آخ درد دارم ... وای دلم ...سرم ... کمرم و... مردها از زنهای رنجور متنفر می شوند.... همه به دنبال سلامتی و شادابی و سر زندگی هستند .... منم اوایل ازدواج چون کارمند هم بودم آشپزی برایم خیلی سخت بود ... بیشتر روزهای هفته یا حاضری میخوردیم یا غذای بیرون ... همین ها با عث شد امین الان کشش بسیاری به سمت پخت و پز و دستپخت مادرش داشته باشد ... درسته که بعد از دوسال من راه افتادم و تقریبا همیشه غذای گرم داشتم ولی یکی از لذت های ابتدای زندگی مشترک را از امین دریغ کردم........
با هر تقی به توقی قهر نکنید ... منم میدونم که منت کشی از جانب مرد خیلی شیرینه ...اما حد را نگه دارید ... مطمئن باشید خیلی زود از این منت کشی ها هم خسته می شود و تو دلش می گوید به جهنم که قهر کرد!!!
۱۳-مسایل٬مشاجره ها٬ مشکلات خصوصی و درگیریهایتان را با هیچ کس نه دوست و نه مادر و خواهرتان در میان نگذاریدو اجازه دخالت به کسی در امور زندگی تان ندهید!!!!بگذارید در دید بقیه زندگی آرامی داشته باشید....اینگونه احترام دیگران به شما و همسرتان حفط خواهد شدو دیگر این که مطمئن باشید راهکارهای آنها همه به حمایت از شماست و عادلانه نخواهد بود و این گونه نا خود آگاه شوهرتان را مورد ظلم قرار می دهید....کاری که من چند سال اول زندگی انجام دادم....تمام مشکلات زندگی ام را با مادرم در میان می گذاشتم و مادرم بی آن که عمدی در میان باشد به طرفداری از من ذهن و فکر و رفتار مرا به سویی دیگر که به نفع زندگی م نبود سوق میداد...
۱۴-هرگز از روابط زناشویی به شرط حل مشکلتان استفاده نکنید اما ظرافت زنانه تان را همیشه در نظر بگیرید و با ظرافت زنانه همسرتان را جذب خویش نموده و آرام آرام خواسته ای خویش را مطرح کنید!!! شرمنده که راجع به این نمی شه بیشتر توضیح داد ...
۱۵-همانطور که انتظار دارید همسرتان در حضور جمع به شما توجه کند و از شما تعریف کند شما هم نسبت به او همانگونه رفتار کنید ....
۱۶- هیچ گاه گوش و دل به "به اصطلاح نصایح" دوستانی که چند سال از زندگی مشترکشان میگذرد نسپارید....افرادی که خوشبختی مطلق را برای زندگی خویش متصور شده اند و ادعا می کنند چیزی جز عاشقی٬خوشبختی و حکمرانی زن و مطیع بودن مرد در زندگیشان ...جای ندارد!!!! اگر نگوییم که واقعا خوشبخت نیستند اما به جرات می توان گفت آنچه به شما و اطرافیان می گویند و وانمود می کنن٬ فیلم است و واقعیت زندگیشان غیر از اینهاست... حال ضرر حرفهای این آدما چیست؟ نصایح و راهکارها و فرمول های پیشنهادی شان: هر روز غذا نپز عادت میشه ها بعدش باید یک عمر بپزی و میشه وظیفه...منو ببین...لازم نیست لباسهاشو اتو کنی....قبل تو چیکار میکرد مگه!؟ منو ببین....زود بچه دار نشی ها ...دیر بچه دار نشی ها...در آمدتو تو زندگی خرج نکن....عادتش بده هر ماه بهت پول بده....زیاد خرج کن مردها از زنهای قانع بدشون می آد...با خانواده شوهرت کم رفت و آمد کن ٬دوری دوستی....و.........خیلی حرفهای دیگر.... تمام این حرفها را منم اوایل زندگیم می شنیدم ...شاید به خیلی مواردش توجه نکردم اما خوب فکر می کردم خیلی از موردهاشم بد نیست ....اشتباه محض!!!!به طور مثال : امین هیچ گاه از من در امدم را نخواست که تو زندگی خرج کنم ولی منم به خاطر همین حرفهایی که می شنیدم هیچ گاه بهش نگفتم هر وقت پول احتیاج داشتی من هستما !!! این یعنی جدایی ... یعنی عدم اعتماد به یکدیگر ....یعنی آفت زندگی...
باور کنید اگر همین آدمهاییکه این طور گوش ماها را با این حرفهای بی پایه و نصیحت های مزخرف پر می کنند اگر به دل همسرانشان رجوع کنید آرزو دارند زنهایی داشته باشند که همواره یاور و همراهشان باشند ...آرزو دارند چون زندگی خود شما را داشته باشند .... به نظرم اگر این طور دوستانی اطرافتان هستند وقتی اینگونه ایراد سخن نمودند میتونید با یک جمله راه حرف و حدیثهای بعدیشان را مسدود کنید : صلاح مملکت خویش خسروان دانند!!!!
۱۷ -در برابر افراد مورد ۱۶ گاهی دور و بر ما دوستانی هستند که واقعا خیر و صلاح ما را میخواهند ... خیلی از ماها از جمله خود من اوایل ازدواجم برای دو دوستم که همکارانم هم بودند و چند سالی از ازدواجشان می گذشت درد و دل می کردم ... و آنها همیشه مرا به صبر و تحمل تشویق می کردند ..به آرامش و سکوت ... به احترام... به حفظ حرمت ها ... به این که برای همسرم زنی گرم و گیرا باشم ... همیشه توی خانه آرایش کنم ... بگو بخند باشم ... مطمئنش کنم که در خوشی و گرفتاری همراهش هستم .. به این که زن و شوهر حتی برای نیم ساعت از شبانه روز هم نباید جای خواب خویش را جدا کنند ... به این که مرد دوست دارد وقتی از در خانه وارد می شود بوی دستپخت زنش را حس کند ... به این همیشه به شوهرم بگویم بهش احتیاج دارم ...بهش افتخار میکنم ... و بگویم که پشتوانه زندگی ام است و اطمینان دهم که مرد زندگی ام است و... متاسفانه به جز چند مورد از این نکات ٬ در بقیه موارد خودم را عقل کل می دونستم و اجرا نمی کردم و همیشه تزم این بود : ولش کن پررو می شه!!!! بدترین جمله ای که زندگی را رفته رفته به کدورت و تاریکی می کوشونه .....
خلاصه این که اگر این زور دوستانی اطرافتان دارید قدرشان را بدانید...
۱۸- یکی از مهم ترین مواردی که نوزم من نتونستم از آفتش خلاص بشم شکاک بودن ٬ کنجکاوی و عدم اطمینان به همسرم است ... که این برای اوایل زندگی مشترک سم است ... چه خاطره آن و اثرات مخربش هیچ وقت دست از گریبان آدم بر نمیدارد... من به امین شک نداشتم که خدای نکرده دختر دیگری در زندگی اش باشد چون همیشه به ایمان و اعتقاد و پاک بودنش ایمان داشته و دارم ...اما شک من و حس کنجکاوی من در مورد دیگری بود ... با هر پیامک ... هر صدای زنگ تلفن و یا موبایلش دلم می لرزید که نکند خواهران یا مادرش باشند ... وای چی میخوان بگن ؟ چی گفتن ؟ برای چی زنگ زدند به موبایلش ؟ چرا من خونه نبودم به مامانش زنگ زد ؟ حتما می خواستند چیزی بگن که من نباشم ؟ نکنه دارن پشت سر من امین را علیه من پر می کنند ... و.... همین ها باعث می شد بعد از هر تماس تلفنی مجبورش کنم ریز به ریز مکالمات را برای من بگوید و گاهی از مابین همین حرفو سخن ها دعواهای سختی بین ما در می گرفت ... در صورتی که می تونستم بهتر فکر کنم : ای بابا ماه ! خوب مادرشه می خواد دو کلام با پسرش درد و دل کنه .... میخواد از مشکلات زندگی خودش برای پسرش بگه ... شاید گرفتاره و روش نمی شه این گرفتاری به گوش عروسش برسه و ترجیح می ده در نبود عروسش با پسرش حرف بزنه و... اما من همیشه جنبه منفی قضیه را میدیدم و می بینم ( هنوزم که هنوزه این اخلاق مزخرف را نتونستم ترک کنم )و همین منفی نگری من باعث شده نسبت به خانواده امین کدورتی سیاه و عمیق به دل بگیرم ....
خوب ! بعضی دیگر از خانم های جوان در ابتدای زندگی شکاک می شوند ...شکاکی معمول ... که نکنه همسرم با کسی رابطه دارد؟ نکنه این منشی دفتر که جدید اومده ... این خانم همکار... این دختر همسایه ... دختر خاله یا دختر عمه یا دختر دایی اش و یا ... نکنه این اس ام اس ؟ نکنه رفت بیرون خرید و اومد با گوشی اش با کسی تماس گرفته ... ؟ چرا وقتی داشت رانندگی میکرد به اون راننده ماشین بغلی که دختر جون بود نگاه کرد؟ نکنه من دلشو زدم ؟ نکنه ... و... همین ها ذره ذره شک را تو دل آدم تبدیل به یقین می کنه و زندگی آشفته میشه ... مرد دایم قسم و آیه که اشتباه می کنی و زن نشانه و دلیل می آره که درست می گه ... و... نتیجه تباهی یک زندگی ... و فرو ریختن دیوار حرمت ها ....
۱۹- منت نگذارید!!! اگر خودتان و یا خانواده تان برای شروع زندگی مشترک یا در طول زندگی تان به همسرتان کمک کرده اند ٬ تو هر بحث ومشاجره این خوبی ها و کمک ها را تو سر همسرتان نزنید و منت سرش نگذارید ... مثلا : پدر و مادر من نبودن خرج عروسی را دادند ... من نبودم طلاهامو فروختم ماشین خریدیم ... من نبودم برای شغلت از خودم پول گذاشتم و سرمایه کردی ... بابای من نبود کار برات پیدا کرد و دستت را گرفت ... مامان من نبود بهترین جهیزیه را داد ... مامان من نیست دایم داره به ما می رسه و برامون غذا می پزه و...
از جانب دیگر کاستی های خودش و خانواده اش را در ابتدای زندگی مشترک دایم بهش یاد آوری نکنید به طور مثال: نه خیلی بابات تو عروسی کمک کرد.... چیکار کردن برای کمک به ما... دریغ از یک قرون که کمک کنن .... تو چیکار کردی ...از اینور اونور زدم عروسی گرفتیم ... آرزوی یک جشن درست حسابی رو دلم موند ... آرزوی یک مسافرت و ماه عسل مثل همه آدمها به دلم موند ... مادرت انگار نه انگار که عروس داره ... دریغ از یک تلفن ... یک احوالپرسی... و...
مطمئن باشید شریک زندگی تان خود میداند که خانواده یا خود شما چه محبت هایی در حقش کرده اید ... غرور بی جای خیلی از مردها به آنها اجازه نمی دهد تا این محبت ها را به زبان بیاورند ... یا به خود فکر می کنند اگر یک بار تشکر کرده اند دیگه کافیه و لازم نیست هر بار یاد آور شوند ... از طرفی خود کاستی ها و بی مهری های خانواده خود ( اگر وجود داشته باشد) را میدانند ...انتظار نداشته باشید در حضور شما بشکنند و به این کاستی ها اعتراف کنند ... پس گفتن شما چیزی جز کدورت و ناراحتی چیز دیگری در دل همسرتان به جا نخواهد گذاشت...
این مورد ۱۹ از جمله مهم ترین مواردی بود که من دایم بر این اشتباه اصرار داشتم و تکرارش می کردم و غرور امین را روز به روز له تر و خرد تر می کردم ....اثراتش را الان دارم مشاهده می کنم!!!!
۲۰- هیچ وقت و هیچ وقت حتی به شوخی حرف طلاق و جدایی نزنید ....خود کلمه طلاق بار منفی دارد و روی دل و روح سنگینی می کند ...البته من جز همین چند سال اخیر که اونم از جانب امین عنوان شده هیچ وقت نامی از طلاق نبردم اما گاهی دیدم بعضی دوستانم به شوخی مثلا می گویند: خسته شدی طلاقم بده ... مهرم حلال جونم آزاد ... کاش لال می شدم و بله نمی گفتم و... مشاور من می گفت بعضی کلمات حتی شوخی شان هم در عمق روح و ضمیر نا خود آگاه آدمی ضبط و حک می شوند ...برخی مثبتند و برخی منفی ... صحبت طلاق و جدایی از مواردی است که منفی در ذهن خودتان و همسرتان حکاکی می شود .... وقتی میتوانیم نقوش برجسته زیبا و بهتری در فکر و یاد یکدیگر به یادگار باقی گذاریم پس چرا با این شوخی های بی مورد نا خود آگاه دل از یکدیگر فاصله دهیم؟!
پست اول خطاب به دوستان خانمم هست و در حقیقت اشتباهاتی است که من مرتکب شده ام :
۱- بارها فکر کرده ام اولین اشتباه من چه بود ؟ اولین اشتباه من این بود که در تمام دوران تحصیلم از جنس مذکر و از رابطه منطقی و مثبت با همکلاسی های پسر فرار می کردم ... چرا ؟ به خاطر طرز تربیتم ... به خاطر این که حتی سلام کردن به پسر تو خانواده من خیلی زشت بود چه برسه با همکلاسی هایم به کوه و گردش و ... بروم و این صد البته فقط در مورد من بود که فرزند اول بودم ... اما آنچه می خواهم بگویم این است :چیزی که میتواند چشم و گوش را برای انتخاب بهتر شریک زندگی باز کند روابط اجتماعی سالم و است ... هر گز از اجتماع فرار نکنید ... هر گز خودتان را محدود نکنید که فلانی اخلاقش بد است و چون تو جمع دوستام هست من نمی روم ... یا با فلان گروه دوستام به خاطر وجود فلانی قطع رابطه می کنم ...
همیشه بد و خوب را تو جمع دوستی هایتان با هم بخواهید تا بتوانید با همه نوع اخلاق مطابقت پیدا کنید ....
۲- بد ترین و نا شناخته ترین و خطرناک ترین راه انتخاب همسر یافتن شریک زندگی از طریق مسنجر و چت کردن است ... باور کنید آدمها در دنیای چت و حتی در این دنیای مجازی حتی ۲۰ در صد هم خودشان نیستند ... دل به حرفها و پیام های عاشقانه نبندید که زندگی زناشویی بسیار پیچیده تر و فرا تر از این حرفهاست.... و این دومین و بزرگترین اشتباه من بود ...
۳- هر تپش دلی ...تپش عاشقانه نیست ... لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین و وامق و عذرا را بگذارید برای بعد از ازدواج ... با چشم باز بدون لرزیدن دل و با درایت شریک زندگی تان را انتخاب کنید و بعد از ازدواج عاشقش شوید ...باور کنید عاشق شدن سخت نیست ... کافی است همنفس کسی شوید که بدانید حتی به اندازه سر سوزن دوستتان دارد ... دست به در گاه احدیت بلند کنید و بخواهید نور عشق به قلبتان بتاباند ....زندگی که انتخابش با عقل باشد و ادامه اش با عشق بهترین و محکم ترین زندگی هاست ... کمی به پدر و مادر هایمان نگاه کنید ... درست است مشکلات و در گیری داشته اند اما خیلی محکم تر و بهتر از ماها هنوزم که هنوزه در حال زندگی هستند ... راز بقای زندگی آنها و حفظ حرمتشان چیست ؟ !!!
۴- فرض بر این که دل یاری نکرد و عاشق شدید... با تصور این که بتوانید طرف مقابل را تغییر دهید هرگز زندگی خویش ار آغاز نکنید ...در زمان دوستی ها و قبل از جاری شدن خطبه عقد خیلی حرفها و عقاید رد و بدل می شود ... هر گز خود را گول نزنید که بعدها عقیده ام را به شوهرم تحمیل خواهم کرد و او دست از فکر خود بر خواهد داشت ... خیر دوست من ... اگر مردت موافق و یا مخالف حجاب است تا وقتی زنده است با تو هم عقیده نخواهد شد ... اگر مردت اجتماعی و اهل مراوده نیست هرگز به این خیال نباش که در زندگی مشترک به اصرار تو بهتر می شود ... اگر مردت اهل داد و بیداد و دعوا است ...اگر بد بین و شکاک است ... اگر بد دهن و بی عفت کلام است ... اگر احترام بزرگتر ار حفظ نمی کند ... اگر خیلی زیاد به دهان دیگرا چشم دوخته و استقلال ندارد ...اگر وابستگی زیاد به خانواده اش دارد و.... به خدا قسم حتی نمی توانید ذره ای تغییر دهید...صفات اکتسابی مثل طرز پوشیدن و حرف زدن و خندیدن و خوردن و ... قابل تغییر است اما صفات ذاتی هرگز....
۵- خودتان را گول نزنید که عاشقید!! ممکن است با پسری شروع کرده باشید به رد و بدل کردن احساس و این میان قلبتان را گرفتار کرده باشید شاید در طی گذر زمان با همین دوستی ها متوجه شوید که انتخابتان درست نبوده و تنها به خاطر خاطرات خوب اوایل دوستی و احساسات اون دوران و یا ترس از تنها ماندن و یا عادت به طرف مقابلتان خود را گول نزنید که عاشقش هستید ...در هر مرحله وقتی متوجه شدید جز آزار هم چیزی برایتان باقی نمانده همان جا به موضوع خاتمه دهید ...
۶- آنچه بزرگترمان میگوید در ۹۰ در صد موارد منفعت ماست!!!! اگر شخص مورد نظرتان را به خانواده معرفی کردید وبا دلیل و منطق و بدون در نظر گرفتن احساس دلیل انتخابتان را گفتید و با مخالفت خانواده تان مواجه شدید هیچ وقت اصرار به ادامه ماجرا نداشته باشید ...چه هیچ پدر و مادری آشفتگی و حیرانی برای فرزند خویش نمی خواهد ....
۷- خطبه عقد جاری میشود ... حال مهم ترین قسمت قلب شما و زندگی تان همسر شماست ...نه خانواده خودتان و نه خانواده همسرتان ... از ابتدا با خانواده همسرتان طوری رفتار کنید که دوست دارید همانگونه با شما رفتار شود ... من با همرنگ جماعت شدن موافق نیستم ... خودتان باشید فقط...همین.هیچ وقت همسرتان را به خاطر رفتار و یا گفتار مادر و یا خواهرش که مورد پسند شما نبوده سرزنش نکنید... هیچ وقت حتی اگر حق را به شما میدهد در حضورش از خواهر و مادرش بد گویی نکنید ... چه او در برابر شما حق را به شما میدهد اما در ذات نهفته خود ذره دره از شما دلگیر می شود که خانواده اش را مورد توهین یا بدگویی قرار میدهید....
۸- مداوم از او ایراد نگیرید که چرا توی فلان مهمانی به من بی توجه بودی ... چرا وقتی از در وارد شدی ابتدا به خواهرت یا مادرت سلام کردی بعد به من ... چرا وقتی میرویم خانه پدر تو می گی و میخندی و خانه پدر من ساکت و مغمومی ... چرا توی فلان جمع از من دفاع نکردی... چرا وقتی میدونی خواهرت به من بد کرده بازم باهاش حرف میزنی و باهاش گرم میگیری... چرا وقتی مادرت با عروسش بد رفتار میکنه تو ساکتی و هیچ گله ای نمی کنی ....
اینا همه ایرادها و حرفهایی بود که من سال اول ازدواجم به امین می گفتم و گریه میکردم و قهر و لجاجت ... و امین صد در صد در ظاهر حق را به من می داد و سعی در آرام کردن من داشت ...البته هیچ گاه هیچ کدام از چرا های من را عملی نکرد ... باید اونقدر عقل می داشتم که بفهمم او هرگز در برابر خواهر و مادرش قد راست نمی کند و همه اینها از باب احترام بود ... نمی خواست حرمت ها شکسته شود ... نیمخواست قبح موضوع ریخته شود و همیشه رفت و آمدها با گله و گله گذاری بگذرد ... چه اگر امین از انها گله میکرد ...آنها هم گله می کردند و این خودش معضلی بود و باید برای ختم ماجرا کلا رفت و امد را قطع میکردیم و امین نمی خواست این اتفاق بیفتد .... اینها موادری بود که نمی فهمیدم ....
۹- هر گز همسرتان را با دیگری مقایسه نکنید!!! با شوهر دوستتان ...با همسر دختر خاله تان... با همکارتان ...با خواستگار قبلی تان... با شوهر خواهرتان...با شوهر خواهرش و .... هر کسی اخلاق خاص خودش را دارد ...باید همین که هست را قبول کنید ... و این نهمیم اشتباه من بود ... چند بار قیاس ها را در حضورش به زبان آوردم و این کینه ای شد که هنوزم دارم چوبش را میخورم و مابقی هم در دل خود مقایسه می کردم و ذره ذره با دست خویش دل خویش را سیاه کردم....
۱۰-صبر کنید و آرامش داشته باشید!!! بزرگترین نعمتی که خداوند در ذات ما خانومها قرار داده نعمت صبر است ... همه داریمش....یکی بیشترو یکی کمتر... موردی که خیلی از آقایون از آن بی بهره اند ... پس ازش استفاده کنیم ... وقتی در حال بحثو مشاجره هستید بگذارید همسرتان حتی با داد وبیداد همه دلش را خالی کند ... اما تحمل کنید و مابین درشت گویی اش شما قیل و قال نکنید ....نگذارید حرمت شکنی شود ...آفت یک زندگی شکسته شدن حرمتها در /ان زندگی است و بس ... زمانی که آرام شد با طرافت های زنانه منظور و خواسته خویش و حرف دل خویش را بگویید ... به خدا این گونه بالاترین نتیجه را نسبت به یکی به دو کردن دارد .... اینم دهمین اشتباه من سالهای اول زندگی بود ... داد میزد ...داد میزدم ... نه او حرف من را می فهمید و نه من و کینه ها تلنبار می شد....
۱۱-گریه کم کنید!!!!با هر تلنگری شیشه به دست نگیرید و از آب غوره پرش نکنید!!! تحقیقات نشان داده در اشک زنان ماده ای هست که مردها را عصبی و دل چرکین میکنه و حتی با تکرار ماجرا حس انزجار در مرد ایجاد میکنه ... پس مثل من ساده لوح نباشید ... که فکر میکردم هر چه بیشتر گریه کنم عزیزتر خواهم شد...شاید امین هر بار منت مرا می کشید و می گفت طاقت اشک هایم را ندارد اما در باطن از گریه های من خسته بود ......سالهای اول ازدواج واقعا من توانایی صادرات آبغوره را داشتم ...باور کنید!!!!
۱۲-محیط خانه تان را گرم کنید و کمتر قهر کنید ٬کمتر آه و ناله از خستگی و دردهایتان کنید!!!! همواره به انتظارش باشید... در طول روز برایش پیامک بفرستید که انتظارش را می کشید ....محیط خانه را گرم نگه دارید با هر امکاناتی که دارید خودتان آشپزی کنید ... کمتر بگویید آخ درد دارم ... وای دلم ...سرم ... کمرم و... مردها از زنهای رنجور متنفر می شوند.... همه به دنبال سلامتی و شادابی و سر زندگی هستند .... منم اوایل ازدواج چون کارمند هم بودم آشپزی برایم خیلی سخت بود ... بیشتر روزهای هفته یا حاضری میخوردیم یا غذای بیرون ... همین ها با عث شد امین الان کشش بسیاری به سمت پخت و پز و دستپخت مادرش داشته باشد ... درسته که بعد از دوسال من راه افتادم و تقریبا همیشه غذای گرم داشتم ولی یکی از لذت های ابتدای زندگی مشترک را از امین دریغ کردم........
با هر تقی به توقی قهر نکنید ... منم میدونم که منت کشی از جانب مرد خیلی شیرینه ...اما حد را نگه دارید ... مطمئن باشید خیلی زود از این منت کشی ها هم خسته می شود و تو دلش می گوید به جهنم که قهر کرد!!!
۱۳-مسایل٬مشاجره ها٬ مشکلات خصوصی و درگیریهایتان را با هیچ کس نه دوست و نه مادر و خواهرتان در میان نگذاریدو اجازه دخالت به کسی در امور زندگی تان ندهید!!!!بگذارید در دید بقیه زندگی آرامی داشته باشید....اینگونه احترام دیگران به شما و همسرتان حفط خواهد شدو دیگر این که مطمئن باشید راهکارهای آنها همه به حمایت از شماست و عادلانه نخواهد بود و این گونه نا خود آگاه شوهرتان را مورد ظلم قرار می دهید....کاری که من چند سال اول زندگی انجام دادم....تمام مشکلات زندگی ام را با مادرم در میان می گذاشتم و مادرم بی آن که عمدی در میان باشد به طرفداری از من ذهن و فکر و رفتار مرا به سویی دیگر که به نفع زندگی م نبود سوق میداد...
۱۴-هرگز از روابط زناشویی به شرط حل مشکلتان استفاده نکنید اما ظرافت زنانه تان را همیشه در نظر بگیرید و با ظرافت زنانه همسرتان را جذب خویش نموده و آرام آرام خواسته ای خویش را مطرح کنید!!! شرمنده که راجع به این نمی شه بیشتر توضیح داد ...
۱۵-همانطور که انتظار دارید همسرتان در حضور جمع به شما توجه کند و از شما تعریف کند شما هم نسبت به او همانگونه رفتار کنید ....
۱۶- هیچ گاه گوش و دل به "به اصطلاح نصایح" دوستانی که چند سال از زندگی مشترکشان میگذرد نسپارید....افرادی که خوشبختی مطلق را برای زندگی خویش متصور شده اند و ادعا می کنند چیزی جز عاشقی٬خوشبختی و حکمرانی زن و مطیع بودن مرد در زندگیشان ...جای ندارد!!!! اگر نگوییم که واقعا خوشبخت نیستند اما به جرات می توان گفت آنچه به شما و اطرافیان می گویند و وانمود می کنن٬ فیلم است و واقعیت زندگیشان غیر از اینهاست... حال ضرر حرفهای این آدما چیست؟ نصایح و راهکارها و فرمول های پیشنهادی شان: هر روز غذا نپز عادت میشه ها بعدش باید یک عمر بپزی و میشه وظیفه...منو ببین...لازم نیست لباسهاشو اتو کنی....قبل تو چیکار میکرد مگه!؟ منو ببین....زود بچه دار نشی ها ...دیر بچه دار نشی ها...در آمدتو تو زندگی خرج نکن....عادتش بده هر ماه بهت پول بده....زیاد خرج کن مردها از زنهای قانع بدشون می آد...با خانواده شوهرت کم رفت و آمد کن ٬دوری دوستی....و.........خیلی حرفهای دیگر.... تمام این حرفها را منم اوایل زندگیم می شنیدم ...شاید به خیلی مواردش توجه نکردم اما خوب فکر می کردم خیلی از موردهاشم بد نیست ....اشتباه محض!!!!به طور مثال : امین هیچ گاه از من در امدم را نخواست که تو زندگی خرج کنم ولی منم به خاطر همین حرفهایی که می شنیدم هیچ گاه بهش نگفتم هر وقت پول احتیاج داشتی من هستما !!! این یعنی جدایی ... یعنی عدم اعتماد به یکدیگر ....یعنی آفت زندگی...
باور کنید اگر همین آدمهاییکه این طور گوش ماها را با این حرفهای بی پایه و نصیحت های مزخرف پر می کنند اگر به دل همسرانشان رجوع کنید آرزو دارند زنهایی داشته باشند که همواره یاور و همراهشان باشند ...آرزو دارند چون زندگی خود شما را داشته باشند .... به نظرم اگر این طور دوستانی اطرافتان هستند وقتی اینگونه ایراد سخن نمودند میتونید با یک جمله راه حرف و حدیثهای بعدیشان را مسدود کنید : صلاح مملکت خویش خسروان دانند!!!!
۱۷ -در برابر افراد مورد ۱۶ گاهی دور و بر ما دوستانی هستند که واقعا خیر و صلاح ما را میخواهند ... خیلی از ماها از جمله خود من اوایل ازدواجم برای دو دوستم که همکارانم هم بودند و چند سالی از ازدواجشان می گذشت درد و دل می کردم ... و آنها همیشه مرا به صبر و تحمل تشویق می کردند ..به آرامش و سکوت ... به احترام... به حفظ حرمت ها ... به این که برای همسرم زنی گرم و گیرا باشم ... همیشه توی خانه آرایش کنم ... بگو بخند باشم ... مطمئنش کنم که در خوشی و گرفتاری همراهش هستم .. به این که زن و شوهر حتی برای نیم ساعت از شبانه روز هم نباید جای خواب خویش را جدا کنند ... به این که مرد دوست دارد وقتی از در خانه وارد می شود بوی دستپخت زنش را حس کند ... به این همیشه به شوهرم بگویم بهش احتیاج دارم ...بهش افتخار میکنم ... و بگویم که پشتوانه زندگی ام است و اطمینان دهم که مرد زندگی ام است و... متاسفانه به جز چند مورد از این نکات ٬ در بقیه موارد خودم را عقل کل می دونستم و اجرا نمی کردم و همیشه تزم این بود : ولش کن پررو می شه!!!! بدترین جمله ای که زندگی را رفته رفته به کدورت و تاریکی می کوشونه .....
خلاصه این که اگر این زور دوستانی اطرافتان دارید قدرشان را بدانید...
۱۸- یکی از مهم ترین مواردی که نوزم من نتونستم از آفتش خلاص بشم شکاک بودن ٬ کنجکاوی و عدم اطمینان به همسرم است ... که این برای اوایل زندگی مشترک سم است ... چه خاطره آن و اثرات مخربش هیچ وقت دست از گریبان آدم بر نمیدارد... من به امین شک نداشتم که خدای نکرده دختر دیگری در زندگی اش باشد چون همیشه به ایمان و اعتقاد و پاک بودنش ایمان داشته و دارم ...اما شک من و حس کنجکاوی من در مورد دیگری بود ... با هر پیامک ... هر صدای زنگ تلفن و یا موبایلش دلم می لرزید که نکند خواهران یا مادرش باشند ... وای چی میخوان بگن ؟ چی گفتن ؟ برای چی زنگ زدند به موبایلش ؟ چرا من خونه نبودم به مامانش زنگ زد ؟ حتما می خواستند چیزی بگن که من نباشم ؟ نکنه دارن پشت سر من امین را علیه من پر می کنند ... و.... همین ها باعث می شد بعد از هر تماس تلفنی مجبورش کنم ریز به ریز مکالمات را برای من بگوید و گاهی از مابین همین حرفو سخن ها دعواهای سختی بین ما در می گرفت ... در صورتی که می تونستم بهتر فکر کنم : ای بابا ماه ! خوب مادرشه می خواد دو کلام با پسرش درد و دل کنه .... میخواد از مشکلات زندگی خودش برای پسرش بگه ... شاید گرفتاره و روش نمی شه این گرفتاری به گوش عروسش برسه و ترجیح می ده در نبود عروسش با پسرش حرف بزنه و... اما من همیشه جنبه منفی قضیه را میدیدم و می بینم ( هنوزم که هنوزه این اخلاق مزخرف را نتونستم ترک کنم )و همین منفی نگری من باعث شده نسبت به خانواده امین کدورتی سیاه و عمیق به دل بگیرم ....
خوب ! بعضی دیگر از خانم های جوان در ابتدای زندگی شکاک می شوند ...شکاکی معمول ... که نکنه همسرم با کسی رابطه دارد؟ نکنه این منشی دفتر که جدید اومده ... این خانم همکار... این دختر همسایه ... دختر خاله یا دختر عمه یا دختر دایی اش و یا ... نکنه این اس ام اس ؟ نکنه رفت بیرون خرید و اومد با گوشی اش با کسی تماس گرفته ... ؟ چرا وقتی داشت رانندگی میکرد به اون راننده ماشین بغلی که دختر جون بود نگاه کرد؟ نکنه من دلشو زدم ؟ نکنه ... و... همین ها ذره ذره شک را تو دل آدم تبدیل به یقین می کنه و زندگی آشفته میشه ... مرد دایم قسم و آیه که اشتباه می کنی و زن نشانه و دلیل می آره که درست می گه ... و... نتیجه تباهی یک زندگی ... و فرو ریختن دیوار حرمت ها ....
۱۹- منت نگذارید!!! اگر خودتان و یا خانواده تان برای شروع زندگی مشترک یا در طول زندگی تان به همسرتان کمک کرده اند ٬ تو هر بحث ومشاجره این خوبی ها و کمک ها را تو سر همسرتان نزنید و منت سرش نگذارید ... مثلا : پدر و مادر من نبودن خرج عروسی را دادند ... من نبودم طلاهامو فروختم ماشین خریدیم ... من نبودم برای شغلت از خودم پول گذاشتم و سرمایه کردی ... بابای من نبود کار برات پیدا کرد و دستت را گرفت ... مامان من نبود بهترین جهیزیه را داد ... مامان من نیست دایم داره به ما می رسه و برامون غذا می پزه و...
از جانب دیگر کاستی های خودش و خانواده اش را در ابتدای زندگی مشترک دایم بهش یاد آوری نکنید به طور مثال: نه خیلی بابات تو عروسی کمک کرد.... چیکار کردن برای کمک به ما... دریغ از یک قرون که کمک کنن .... تو چیکار کردی ...از اینور اونور زدم عروسی گرفتیم ... آرزوی یک جشن درست حسابی رو دلم موند ... آرزوی یک مسافرت و ماه عسل مثل همه آدمها به دلم موند ... مادرت انگار نه انگار که عروس داره ... دریغ از یک تلفن ... یک احوالپرسی... و...
مطمئن باشید شریک زندگی تان خود میداند که خانواده یا خود شما چه محبت هایی در حقش کرده اید ... غرور بی جای خیلی از مردها به آنها اجازه نمی دهد تا این محبت ها را به زبان بیاورند ... یا به خود فکر می کنند اگر یک بار تشکر کرده اند دیگه کافیه و لازم نیست هر بار یاد آور شوند ... از طرفی خود کاستی ها و بی مهری های خانواده خود ( اگر وجود داشته باشد) را میدانند ...انتظار نداشته باشید در حضور شما بشکنند و به این کاستی ها اعتراف کنند ... پس گفتن شما چیزی جز کدورت و ناراحتی چیز دیگری در دل همسرتان به جا نخواهد گذاشت...
این مورد ۱۹ از جمله مهم ترین مواردی بود که من دایم بر این اشتباه اصرار داشتم و تکرارش می کردم و غرور امین را روز به روز له تر و خرد تر می کردم ....اثراتش را الان دارم مشاهده می کنم!!!!
۲۰- هیچ وقت و هیچ وقت حتی به شوخی حرف طلاق و جدایی نزنید ....خود کلمه طلاق بار منفی دارد و روی دل و روح سنگینی می کند ...البته من جز همین چند سال اخیر که اونم از جانب امین عنوان شده هیچ وقت نامی از طلاق نبردم اما گاهی دیدم بعضی دوستانم به شوخی مثلا می گویند: خسته شدی طلاقم بده ... مهرم حلال جونم آزاد ... کاش لال می شدم و بله نمی گفتم و... مشاور من می گفت بعضی کلمات حتی شوخی شان هم در عمق روح و ضمیر نا خود آگاه آدمی ضبط و حک می شوند ...برخی مثبتند و برخی منفی ... صحبت طلاق و جدایی از مواردی است که منفی در ذهن خودتان و همسرتان حکاکی می شود .... وقتی میتوانیم نقوش برجسته زیبا و بهتری در فکر و یاد یکدیگر به یادگار باقی گذاریم پس چرا با این شوخی های بی مورد نا خود آگاه دل از یکدیگر فاصله دهیم؟!
درود بر شما زیبا جوی عزیز
شما می توانید مشاوره کاملا رایگان پزشکی را از ما بخواهید
09120043630