1396/9/14، 06:02 عصر
محمدرضا لطفی (۱۷ دی ۱۳۲۵ در گرگان – ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ در تهران) ردیفدان، موسیقیدان، آهنگساز، نوازندهٔ برجستهٔ تار و سهتار، همچنین پژوهشگر و مدرس موسیقی سنتی ایرانی بود. او از چهرههای تأثیرگذار موسیقی ایرانی بود و با خلق آثاری چون «ایران ای سرای امید»، «کاروان شهید»، «برادر بیقراره» و «عشق داند» به میان تودهٔ مردم راه یافت.
لطفی بنیانگذار کانون فرهنگی و هنری چاووش، گروه شیدا و مکتبخانه میرزا عبدالله بود و هنرمندان بسیاری از جمله خانوادهٔ کامکارها، مجید درخشانی، صدیق تعریف، حمید متبسم و حسین بهروزینیا را تربیت کرد. او در کنار تار و سهتار، کمانچه، دف، نی و سنتور نیز مینواخت.
لطفی تجربه همکاری با خوانندگان چون تاج اصفهانی، غلامحسین بنان و شجریان را داشته و همچنین خوانندگانی چون شهرام ناظری، هنگامه اخوان، صدیق تعریف، محمد گلریز و محمد معتمدی، اولینبار توسط محمدرضا لطفی به جامعهٔ موسیقی معرفی شدند.
محمدرضا لطفی در ۱۷ دی سال ۱۳۲۵ در شهر گرگان، در خانوادهای فرهنگی که پدر و مادر هردو معلم بودند، زاده شد. مادرش از اهالی گرگان و پدرش زادهٔ خلخال بود، و از آنجا که در اثر شیوع بیماری وبا، تمای خانودهاش را از دست داده بود، به رودسر نزدِ یکی از اقوامش فرستاده میشود. این دو در دوران جوانی و زمانی که به معلمی اشتغال داشتند، طی فرمانی از رضاشاه که تمامی معلمهای مجرد را ظرف سه ماه به ازدواج موظف کردهبود، با یکدیگر ازدواج کردند، و به مدت ۱۵ سال در ترکمنصحرا به معلمی پرداختند. مادر لطفی حرفهٔ معلمی را پی گرفت و آن را ادامه داد، و طبق گفتهٔ لطفی، به تدریس قرآن نیز مشغول بود؛ اما پدرش پس از مدتی کار معلمی را رها کرد و به تجارت و زراعت پرداخت. لطفی پدر و مادر خود را عاشق و دوستدارِ موسیقی معرفی میکند، و اضافه میکند که پدرش خواننده و نوازندهٔ تار نیز بوده است. وی معتقد است که صدای پدرش به صدای رضاقلیمیرزا ضِللّی شباهت داشته است، اما با زنگ بیشتر. علاوه بر پدر لطفی، برادرش نیز نوازندهٔ تار بود، که هر دوی آنها از طریق یکی از دوستان پدر لطفی با این ساز آشنا شده بودند. لطفی میگوید با تار برادرش بزرگ شده است و بیشتر تحت تأثیر تارنوازی برادرش بوده تا زندگی فرهنگی پدرش.
لطفی در همان شهر گرگان تحصیلاتِ عمومیاش را گذراند و در آغازِ جوانی برای فراگیریِ ساز تار به تهران نقل مکان کرد. او در ابتدا در کلاسهایِ شبانهٔ هنرستانِ موسیقی نامنویسی کرد، و سپس به کلاسهایِ روزانه نیز راه یافت. آشنایی لطفی با حسین علیزاده و داریوش طلایی نیز مربوط به همین زمان (سال اول حضورش در هنرستان موسیقی) میباشد. او به مدت پنج سال در کلاسهای آزادِ هنرستان موسیقی به آموختن موسیقی نزد اشخاصی چون علی اکبر شهنازی و حبیبالله صالحی پرداخت.[/url] لطفی در دورهٔ هنرستان به دعوتِ حسین دهلوی به ارکستر صبا رفت و به عنوان نوازندهٔ تار مشغول به کار شد و در سال ۱۳۴۳ جایزه نخست موسیقیدانان جوان را نیز کسب کرد. او پس از راهیابی به دانشگاه، در سال تحصیلی ۱۳۵۲–۱۳۵۳ زیر نظر محمد تقی مسعودیه، و با رسالهٔ موسیقیِ آوازیِ ایران — مکتب اصفهان و تبریز موفق به دریافت مدرک کارشناسی از دانشکده هنرهای زیبای تهران شد و در همانجا شروع به تدریس کرد.در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد، و به مدت یک سال و نیم مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی هنرهای زیبای تهران بود تا اینکه در نهایت از این سمت استعفا کرد.
لطفی پس از ورود به دانشگاه به مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی راه یافت و در این زمان در فراگیریِ ردیفهای آوازی و سازی از اشخاصی مانند نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی نیز بهره جست.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
او اما خیلی زود از مرکز حفظ و اشاعه خارج شد که گفته میشود دلیلِ آن مشکلاتِ میانِ وی و داریوش صفوت، مدیرِ آن زمانِ مرکز، بر سرِ اعتقاداتِ چپگرایانهٔ لطفی بودهاست. ارشد تهماسبی معتقد است که لطفی این مرکز را از آن جهت که از راهِ اصلیِ خود منحرف شدهبود، رها کرد و از آن خارج شد. لطفی اما رابطهاش را با نورعلی برومند حفظ کرد و به او وفادار ماند.
لطفی همزمان با تار، به نوازندگیِ ویولن کلاسیک نیز مشغول بود و به گفتهٔ خودش، زمانی در ۲۳ سالگی پس از اینکه تمامیِ آموزشهای ردیف، رِنگها، ضربیها و… را پشتِ سر گذاشته بود، موسیقیِ ایرانی را رها کرد تا به سراغ موسیقی کلاسیک غرب برود و در آمریکا ادامهٔ تحصیل بدهد؛ بنابراین برای مدتها تنها به فعالیت در زمینهٔ موسیقی کلاسیک غربی، و نوازندگیِ ویولن پرداخت. خودش نقل میکند که پس از مدتی یک روز چشمش به سهتارش، که روی دیوار اتاق آویزان بود، افتاد و از رویِ دلتنگی با این ساز، سهتار را برداشته و به نواختن مشغول شده است. وی اضافه میکند:
محمدرضا لطفی دوران سربازیِ خود را با سپاهِ دانش به سنندج رفته بود و در همین زمان با خانوادهٔ کامکار آشنا شد. بهواسطهٔ همین آشنایی وی با قشنگ کامکار ازدواج کرد که امید لطفی حاصلِ این ازدواج است. البته لطفی و قشنگ کامکار در نهایت از یکدیگر جدا شدند.
ورود به رادیو و تشکیل گروه شیدا
نوشتار اصلی: گروه شیدا
فعالیتِ رسمیِ لطفی از سال ۱۳۵۰ آغاز گردید، هرچند که پیش از آن نیز چندینبار در سنندج و گرگان بر رویِ صحنه به اجرا پرداخته بود.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
لطفی پس از خروج از مرکز حفظ و اشاعه به رادیو رفت و با حمایتِ هوشنگ ابتهاج جذبِ این سازمان شد. وی برای حضور در رادیو بایستی از آزمون ورودی عبور میکرد، اما به پیشنهاد دوستانش تصمیم گرفت در آزمون شرکت نکند، بلکه آهنگی بسازد و آن را به رادیو ببرد. لطفی تصنیفی که سالها پیش بر رویِ یکی از شعرِهایِ مولانا ساخته بود را به رادیو، پیشِ هوشنگِ ابتهاج، مسؤول وقتِ موسیقیِ رادیو برد. این تصنیف در نهایت به تصویبِ رادیو رسید، و با تنظیمِ جواد معروفی برایِ ارکستر بزرگ رادیو، و خوانندگیِ مرضیه ضبط شد.این کار نخستین کارِ لطفی بود و با نامِ «گلهایِ تازهٔ شمارهٔ ۱۲۶» در سالهایِ ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ از رادیو پخش شد. در این برنامه لطفی خودش تکنوازیِ تار را بر عهده داشت، و همنوازیِ تمبک را ناصر فرهنگفر انجام میداد. تا پیش از این برنامه هنرمندانی که حتی یکی از ردیفهای موسیقیِ ایرانی را به طور کامل حفظ باشند بسیار نادر بودند، و اجرای برنامه بر اساسِ جملاتِ ردیفی کارِ غیرمعمولی بود. لطفی اما اساسِ تکنوازیهایش در این برنامه را جملاتِ ردیفی قرار داده بود، که این کار در آن زمان حرکتی نو به حساب میآمد. از همان زمان دو دستگیِ عمیقی در میانِ دوستدارانِ موسیقی، نسبت به سبکِ کارِ لطفی به وجود آمد، عدهای به شدّت شیفتهٔ کارِ او، و عدهای منکرِ زیباییهای کارش شدند.
پس از ورودِ لطفی به رادیو، هوشنگ ابتهاج که برای ترویج و اشاعهٔ موسیقیِ ایرانی، از مدیرِ وقتِ رادیو بودجهٔ جداگانهای گرفتهبود، از لطفی درخواست کرد تا گروهی تشکیل دهد و به تولیدِ کارهایی در موسیقیِ ایرانی بپردازد. اعضایِ ابتدایی گروهِ لطفی را خانوادهٔ کامکارها، زیدالله طلوعی، هادی منتظری و درویشرضا منظمی تشکیل دادهبودند. این گروه بنا به خواستِ ابتهاج، به بازآفرینیِ ساختههای گذشتگان پرداخت، و چون نخستین کاری که بوسیلهٔ این گروه تولید شد، از ساختههای علیاکبر شیدا بود، به پیشنهادِ ابتهاج، نامِ گروه را شیدا گذاشتند. البته پایههای تأسیس گروه شیدا در سال ۱۳۵۱ توسط محمدرضا لطفی و با همکاری علیاکبر شکارچی، حسین عمومی و ناصر فرهنگفر در دانشگاه تهران ریخته شدهبود، اما فعالیت رسمی این گروه در سال ۱۳۵۳ با همکاری هوشنگ ابتهاج در رادیو ایران آغاز شد.
ابتهاج برایِ معرفیِ بهترِ کارهایِ این گروه، در رادیو برنامهای با نامِ «گلچین هفته» را پایه گذاشت که هر جمعه صبح، به پخشِ کارهای گروه شیدا میپرداخت. این برنامه در معرفیِ موسیقیِ ایرانیِ مبتی بر ردیف به جوانان، و جذبِ آنان به موسیقیِ ایرانی تأثیر بسیار فراوانی داشت.اشتیاقی که در آن دوره در میانِ مردم برای یادگیری و نوازندگی تار ایجاد شد، باعث افزایش قیمتِ تار از دو تومانِ آن زمان به پنجاه تومان شد؛ و به عبارتی به گفتهٔ ابتهاج، لطفی تار را گران کرد.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کنسرت راست پنجگاه
در سال ۱۳۵۴ در جشنواره موسیقی جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. دستگاه راست پنجگاه در نزد قدما به عنوان فن آخر شناخته میشد، و درواقع این دستگاه، آخرین دستگاهی بود که استادان به نوازنده یا خواننده آموزش میدادند. تا پیش از اجرای این اثر در جشن هنر شیراز، سالیان درازی بود که هیچ قطعهای در این دستگاه اجرا نمیشد و در واقع این دستگاه مهجور مانده بود. علت عدم اجرا در این دستگاه، فراگیری دشوارِ آن بود؛ چراکه در راست پنجگاه، مایهگردانی نسبت به دستگاههای دیگر به مراتب بیشتر انجام میشود، و به همین دلیل، در فراگیری و اجرای آن دقت بسیاری لازم است. این اجرا به گفتهٔ ارشد تهماسبی، هنوز هم بهترین محک برای سنجش آثارِ دیگر هنرمندان در اجرای ساز و آواز میباشد.تهماسبی میگوید این نخستین بار بود که شنوندگان، بدونِ احساسِ خستگی، ساز و آوازی طولانی را تا آخر گوش دادند. این اجرا علاوه بر مخاطبان خاصِ موسیقی سنتی، توجه طیف وسیعی از مخاطبانِ عام را نیز به خود جلب کرد. ارشد تهماسبی دلیل این جذابیت را اجرایِ قاعدهمندِ لطفی میداند، و معتقد است که لطفی با حذفِ بزکهای ظاهریِ معمولِ آن روزها، عمق و جوهر ذاتی موسیقی ایران را متجلی کرد.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کنسرت چهره به چهره و استفاده از دف برای نخستین بار
علاوه بر برنامهٔ گلچین هفته که به پخشِ کارهای گروه شیدا میپرداخت، این گروه کنسرتهایی را نیز در گرگان، طوس و شیراز اجرا کرد. در جشن هنر شیراز که گروه شیدا با خوانندگی محمدرضا شجریان، در دستگاه نوا قطعاتی را اجرا کرد، لطفی برای نخستین بار از ساز دف در موسیقی سنتی ایران استفاده کرد، که نوازندگی آن را بیژن کامکار بر عهده داشت. این ساز، تا پیش از این تنها در کردستان و خانقاهها نواخته میشد و برای اکثر ایرانیان ناشناخته بود؛ چرا که معتقد بودند این ساز را نباید برای نامحرم نواخت.دف هماکنون از جایگاه خاصی در موسیقیِ ایرانی برخوردار است، اما پیش از اینکه لطفی آن را وارد موسیقی ایرانی کند، عملاً بیکار بوده است. لطفی نیز در طی دوران اقامتش در کردستان با این ساز آشنا شدهبود. وی میگوید از آنجایی که نمیتوانست با خود، دفنواز به تهران بیاورد، پس خودش شخصاً نوازندگی با این ساز را آموخت، و تصمیم گرفت تا سلحشوریِ موجود در صدا و ریتم دف را در فرمهای مختلفِ موسیقی سنتی اعم از پیشدرآمد، تصنیف و حتی برخی قسمتهای ردیف وارد کند.[url=https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D9%84%D8%B7%D9%81%DB%8C#cite_note-22]
استعفا و خروج از رادیو
اعضای گروه شیدا در سال ۵۷ در حال آمادهسازی خود برای اجرای کنسرت «به یادِ عارف» در ۲۱ شهریورماه همان سال در مسکو بودند که حوادث ۱۷ شهریور ۵۷ به وقوع پیوست.لطفی میگوید که خودش شاهد و ناظر این اتفاقات بوده است. وی میگوید که روزِ پس از این واقعه، زمانی که برای تمرین به ساختمان رادیو وارد شده، با نیروهایِ گارد مواجه شده که برای پنهان ماندن از چشم مردم در محوطه ساختمان رادیو مستقر شدهبودند. لطفی بنا به گفتهٔ خودش با دیدن این صحنه برآشفته و بعد از اینکه ابتهاج را از این موضوع و ناراحتیاش آگاه میکند، اعلام میکند که به عنوان یک موسیقیدان نمیتواند در رادیویی که پایگاه نیروهای مسلح شده کار کند، و قصد دارد تا به نشان اعتراض به وقایع ۱۷ شهریور از رادیو استعفا دهد. لطفی اعضای گروه را از تصمیمی که گرفته با خبر میکند، ولی از آنان میخواهد که به کارشان ادامه دهند. اما در نهایت با پیشنهادِ ابتهاج، که معتقد بود اگر لطفی به تنهایی استعفا دهد میتواند برایش خطرناک باشد و امکان دارد وی را بازداشت کنند، تمامیِ اعضای گروهِ شیدا با هم استعفا میدهند. نامهٔ استعفای گروه شیدا با دست خط محمدرضا شجریان نوشته شد، و یک روز پس از آن برای مدیر عامل رادیو و تلویزیون وقت فرستاده شد.هوشنگ ابتهاج نیز یک روز بعد به صورت مستقل از رادیو و تلویزیون استعفا داد
لطفی بنیانگذار کانون فرهنگی و هنری چاووش، گروه شیدا و مکتبخانه میرزا عبدالله بود و هنرمندان بسیاری از جمله خانوادهٔ کامکارها، مجید درخشانی، صدیق تعریف، حمید متبسم و حسین بهروزینیا را تربیت کرد. او در کنار تار و سهتار، کمانچه، دف، نی و سنتور نیز مینواخت.
لطفی تجربه همکاری با خوانندگان چون تاج اصفهانی، غلامحسین بنان و شجریان را داشته و همچنین خوانندگانی چون شهرام ناظری، هنگامه اخوان، صدیق تعریف، محمد گلریز و محمد معتمدی، اولینبار توسط محمدرضا لطفی به جامعهٔ موسیقی معرفی شدند.
محمدرضا لطفی در ۱۷ دی سال ۱۳۲۵ در شهر گرگان، در خانوادهای فرهنگی که پدر و مادر هردو معلم بودند، زاده شد. مادرش از اهالی گرگان و پدرش زادهٔ خلخال بود، و از آنجا که در اثر شیوع بیماری وبا، تمای خانودهاش را از دست داده بود، به رودسر نزدِ یکی از اقوامش فرستاده میشود. این دو در دوران جوانی و زمانی که به معلمی اشتغال داشتند، طی فرمانی از رضاشاه که تمامی معلمهای مجرد را ظرف سه ماه به ازدواج موظف کردهبود، با یکدیگر ازدواج کردند، و به مدت ۱۵ سال در ترکمنصحرا به معلمی پرداختند. مادر لطفی حرفهٔ معلمی را پی گرفت و آن را ادامه داد، و طبق گفتهٔ لطفی، به تدریس قرآن نیز مشغول بود؛ اما پدرش پس از مدتی کار معلمی را رها کرد و به تجارت و زراعت پرداخت. لطفی پدر و مادر خود را عاشق و دوستدارِ موسیقی معرفی میکند، و اضافه میکند که پدرش خواننده و نوازندهٔ تار نیز بوده است. وی معتقد است که صدای پدرش به صدای رضاقلیمیرزا ضِللّی شباهت داشته است، اما با زنگ بیشتر. علاوه بر پدر لطفی، برادرش نیز نوازندهٔ تار بود، که هر دوی آنها از طریق یکی از دوستان پدر لطفی با این ساز آشنا شده بودند. لطفی میگوید با تار برادرش بزرگ شده است و بیشتر تحت تأثیر تارنوازی برادرش بوده تا زندگی فرهنگی پدرش.
لطفی در همان شهر گرگان تحصیلاتِ عمومیاش را گذراند و در آغازِ جوانی برای فراگیریِ ساز تار به تهران نقل مکان کرد. او در ابتدا در کلاسهایِ شبانهٔ هنرستانِ موسیقی نامنویسی کرد، و سپس به کلاسهایِ روزانه نیز راه یافت. آشنایی لطفی با حسین علیزاده و داریوش طلایی نیز مربوط به همین زمان (سال اول حضورش در هنرستان موسیقی) میباشد. او به مدت پنج سال در کلاسهای آزادِ هنرستان موسیقی به آموختن موسیقی نزد اشخاصی چون علی اکبر شهنازی و حبیبالله صالحی پرداخت.[/url] لطفی در دورهٔ هنرستان به دعوتِ حسین دهلوی به ارکستر صبا رفت و به عنوان نوازندهٔ تار مشغول به کار شد و در سال ۱۳۴۳ جایزه نخست موسیقیدانان جوان را نیز کسب کرد. او پس از راهیابی به دانشگاه، در سال تحصیلی ۱۳۵۲–۱۳۵۳ زیر نظر محمد تقی مسعودیه، و با رسالهٔ موسیقیِ آوازیِ ایران — مکتب اصفهان و تبریز موفق به دریافت مدرک کارشناسی از دانشکده هنرهای زیبای تهران شد و در همانجا شروع به تدریس کرد.در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد، و به مدت یک سال و نیم مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی هنرهای زیبای تهران بود تا اینکه در نهایت از این سمت استعفا کرد.
لطفی پس از ورود به دانشگاه به مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی راه یافت و در این زمان در فراگیریِ ردیفهای آوازی و سازی از اشخاصی مانند نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی نیز بهره جست.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
او اما خیلی زود از مرکز حفظ و اشاعه خارج شد که گفته میشود دلیلِ آن مشکلاتِ میانِ وی و داریوش صفوت، مدیرِ آن زمانِ مرکز، بر سرِ اعتقاداتِ چپگرایانهٔ لطفی بودهاست. ارشد تهماسبی معتقد است که لطفی این مرکز را از آن جهت که از راهِ اصلیِ خود منحرف شدهبود، رها کرد و از آن خارج شد. لطفی اما رابطهاش را با نورعلی برومند حفظ کرد و به او وفادار ماند.
لطفی همزمان با تار، به نوازندگیِ ویولن کلاسیک نیز مشغول بود و به گفتهٔ خودش، زمانی در ۲۳ سالگی پس از اینکه تمامیِ آموزشهای ردیف، رِنگها، ضربیها و… را پشتِ سر گذاشته بود، موسیقیِ ایرانی را رها کرد تا به سراغ موسیقی کلاسیک غرب برود و در آمریکا ادامهٔ تحصیل بدهد؛ بنابراین برای مدتها تنها به فعالیت در زمینهٔ موسیقی کلاسیک غربی، و نوازندگیِ ویولن پرداخت. خودش نقل میکند که پس از مدتی یک روز چشمش به سهتارش، که روی دیوار اتاق آویزان بود، افتاد و از رویِ دلتنگی با این ساز، سهتار را برداشته و به نواختن مشغول شده است. وی اضافه میکند:
نقل قول: «همین که دوتا ناخن به آن زدم، اشک از چشمانم سرازیر شد. دیدم که موسیقیِ غرب چنین حالتی را هیچ وقت به من نمیدهد.»لطفی میگوید که پس از این اتفاق، از آنجا که موسیقی ایرانی به وی احتیاج داشت، تصمیم گرفتهاست که فقط به موسیقی ایرانی بپردازد، و موسیقیِ کلاسیک را تنها به عنوان پشتوانه در اندیشهٔ خود همراه داشته باشد.
محمدرضا لطفی دوران سربازیِ خود را با سپاهِ دانش به سنندج رفته بود و در همین زمان با خانوادهٔ کامکار آشنا شد. بهواسطهٔ همین آشنایی وی با قشنگ کامکار ازدواج کرد که امید لطفی حاصلِ این ازدواج است. البته لطفی و قشنگ کامکار در نهایت از یکدیگر جدا شدند.
ورود به رادیو و تشکیل گروه شیدا
نوشتار اصلی: گروه شیدا
فعالیتِ رسمیِ لطفی از سال ۱۳۵۰ آغاز گردید، هرچند که پیش از آن نیز چندینبار در سنندج و گرگان بر رویِ صحنه به اجرا پرداخته بود.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
لطفی پس از خروج از مرکز حفظ و اشاعه به رادیو رفت و با حمایتِ هوشنگ ابتهاج جذبِ این سازمان شد. وی برای حضور در رادیو بایستی از آزمون ورودی عبور میکرد، اما به پیشنهاد دوستانش تصمیم گرفت در آزمون شرکت نکند، بلکه آهنگی بسازد و آن را به رادیو ببرد. لطفی تصنیفی که سالها پیش بر رویِ یکی از شعرِهایِ مولانا ساخته بود را به رادیو، پیشِ هوشنگِ ابتهاج، مسؤول وقتِ موسیقیِ رادیو برد. این تصنیف در نهایت به تصویبِ رادیو رسید، و با تنظیمِ جواد معروفی برایِ ارکستر بزرگ رادیو، و خوانندگیِ مرضیه ضبط شد.این کار نخستین کارِ لطفی بود و با نامِ «گلهایِ تازهٔ شمارهٔ ۱۲۶» در سالهایِ ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ از رادیو پخش شد. در این برنامه لطفی خودش تکنوازیِ تار را بر عهده داشت، و همنوازیِ تمبک را ناصر فرهنگفر انجام میداد. تا پیش از این برنامه هنرمندانی که حتی یکی از ردیفهای موسیقیِ ایرانی را به طور کامل حفظ باشند بسیار نادر بودند، و اجرای برنامه بر اساسِ جملاتِ ردیفی کارِ غیرمعمولی بود. لطفی اما اساسِ تکنوازیهایش در این برنامه را جملاتِ ردیفی قرار داده بود، که این کار در آن زمان حرکتی نو به حساب میآمد. از همان زمان دو دستگیِ عمیقی در میانِ دوستدارانِ موسیقی، نسبت به سبکِ کارِ لطفی به وجود آمد، عدهای به شدّت شیفتهٔ کارِ او، و عدهای منکرِ زیباییهای کارش شدند.
پس از ورودِ لطفی به رادیو، هوشنگ ابتهاج که برای ترویج و اشاعهٔ موسیقیِ ایرانی، از مدیرِ وقتِ رادیو بودجهٔ جداگانهای گرفتهبود، از لطفی درخواست کرد تا گروهی تشکیل دهد و به تولیدِ کارهایی در موسیقیِ ایرانی بپردازد. اعضایِ ابتدایی گروهِ لطفی را خانوادهٔ کامکارها، زیدالله طلوعی، هادی منتظری و درویشرضا منظمی تشکیل دادهبودند. این گروه بنا به خواستِ ابتهاج، به بازآفرینیِ ساختههای گذشتگان پرداخت، و چون نخستین کاری که بوسیلهٔ این گروه تولید شد، از ساختههای علیاکبر شیدا بود، به پیشنهادِ ابتهاج، نامِ گروه را شیدا گذاشتند. البته پایههای تأسیس گروه شیدا در سال ۱۳۵۱ توسط محمدرضا لطفی و با همکاری علیاکبر شکارچی، حسین عمومی و ناصر فرهنگفر در دانشگاه تهران ریخته شدهبود، اما فعالیت رسمی این گروه در سال ۱۳۵۳ با همکاری هوشنگ ابتهاج در رادیو ایران آغاز شد.
ابتهاج برایِ معرفیِ بهترِ کارهایِ این گروه، در رادیو برنامهای با نامِ «گلچین هفته» را پایه گذاشت که هر جمعه صبح، به پخشِ کارهای گروه شیدا میپرداخت. این برنامه در معرفیِ موسیقیِ ایرانیِ مبتی بر ردیف به جوانان، و جذبِ آنان به موسیقیِ ایرانی تأثیر بسیار فراوانی داشت.اشتیاقی که در آن دوره در میانِ مردم برای یادگیری و نوازندگی تار ایجاد شد، باعث افزایش قیمتِ تار از دو تومانِ آن زمان به پنجاه تومان شد؛ و به عبارتی به گفتهٔ ابتهاج، لطفی تار را گران کرد.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کنسرت راست پنجگاه
در سال ۱۳۵۴ در جشنواره موسیقی جشن هنر شیراز به همراه محمدرضا شجریان و ناصر فرهنگفر به اجرای راست پنجگاه پرداخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. دستگاه راست پنجگاه در نزد قدما به عنوان فن آخر شناخته میشد، و درواقع این دستگاه، آخرین دستگاهی بود که استادان به نوازنده یا خواننده آموزش میدادند. تا پیش از اجرای این اثر در جشن هنر شیراز، سالیان درازی بود که هیچ قطعهای در این دستگاه اجرا نمیشد و در واقع این دستگاه مهجور مانده بود. علت عدم اجرا در این دستگاه، فراگیری دشوارِ آن بود؛ چراکه در راست پنجگاه، مایهگردانی نسبت به دستگاههای دیگر به مراتب بیشتر انجام میشود، و به همین دلیل، در فراگیری و اجرای آن دقت بسیاری لازم است. این اجرا به گفتهٔ ارشد تهماسبی، هنوز هم بهترین محک برای سنجش آثارِ دیگر هنرمندان در اجرای ساز و آواز میباشد.تهماسبی میگوید این نخستین بار بود که شنوندگان، بدونِ احساسِ خستگی، ساز و آوازی طولانی را تا آخر گوش دادند. این اجرا علاوه بر مخاطبان خاصِ موسیقی سنتی، توجه طیف وسیعی از مخاطبانِ عام را نیز به خود جلب کرد. ارشد تهماسبی دلیل این جذابیت را اجرایِ قاعدهمندِ لطفی میداند، و معتقد است که لطفی با حذفِ بزکهای ظاهریِ معمولِ آن روزها، عمق و جوهر ذاتی موسیقی ایران را متجلی کرد.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کنسرت چهره به چهره و استفاده از دف برای نخستین بار
علاوه بر برنامهٔ گلچین هفته که به پخشِ کارهای گروه شیدا میپرداخت، این گروه کنسرتهایی را نیز در گرگان، طوس و شیراز اجرا کرد. در جشن هنر شیراز که گروه شیدا با خوانندگی محمدرضا شجریان، در دستگاه نوا قطعاتی را اجرا کرد، لطفی برای نخستین بار از ساز دف در موسیقی سنتی ایران استفاده کرد، که نوازندگی آن را بیژن کامکار بر عهده داشت. این ساز، تا پیش از این تنها در کردستان و خانقاهها نواخته میشد و برای اکثر ایرانیان ناشناخته بود؛ چرا که معتقد بودند این ساز را نباید برای نامحرم نواخت.دف هماکنون از جایگاه خاصی در موسیقیِ ایرانی برخوردار است، اما پیش از اینکه لطفی آن را وارد موسیقی ایرانی کند، عملاً بیکار بوده است. لطفی نیز در طی دوران اقامتش در کردستان با این ساز آشنا شدهبود. وی میگوید از آنجایی که نمیتوانست با خود، دفنواز به تهران بیاورد، پس خودش شخصاً نوازندگی با این ساز را آموخت، و تصمیم گرفت تا سلحشوریِ موجود در صدا و ریتم دف را در فرمهای مختلفِ موسیقی سنتی اعم از پیشدرآمد، تصنیف و حتی برخی قسمتهای ردیف وارد کند.[url=https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D9%84%D8%B7%D9%81%DB%8C#cite_note-22]
استعفا و خروج از رادیو
اعضای گروه شیدا در سال ۵۷ در حال آمادهسازی خود برای اجرای کنسرت «به یادِ عارف» در ۲۱ شهریورماه همان سال در مسکو بودند که حوادث ۱۷ شهریور ۵۷ به وقوع پیوست.لطفی میگوید که خودش شاهد و ناظر این اتفاقات بوده است. وی میگوید که روزِ پس از این واقعه، زمانی که برای تمرین به ساختمان رادیو وارد شده، با نیروهایِ گارد مواجه شده که برای پنهان ماندن از چشم مردم در محوطه ساختمان رادیو مستقر شدهبودند. لطفی بنا به گفتهٔ خودش با دیدن این صحنه برآشفته و بعد از اینکه ابتهاج را از این موضوع و ناراحتیاش آگاه میکند، اعلام میکند که به عنوان یک موسیقیدان نمیتواند در رادیویی که پایگاه نیروهای مسلح شده کار کند، و قصد دارد تا به نشان اعتراض به وقایع ۱۷ شهریور از رادیو استعفا دهد. لطفی اعضای گروه را از تصمیمی که گرفته با خبر میکند، ولی از آنان میخواهد که به کارشان ادامه دهند. اما در نهایت با پیشنهادِ ابتهاج، که معتقد بود اگر لطفی به تنهایی استعفا دهد میتواند برایش خطرناک باشد و امکان دارد وی را بازداشت کنند، تمامیِ اعضای گروهِ شیدا با هم استعفا میدهند. نامهٔ استعفای گروه شیدا با دست خط محمدرضا شجریان نوشته شد، و یک روز پس از آن برای مدیر عامل رادیو و تلویزیون وقت فرستاده شد.هوشنگ ابتهاج نیز یک روز بعد به صورت مستقل از رادیو و تلویزیون استعفا داد