1397/8/13، 04:08 عصر
مهمترین اصل روابط زناشویی اعتماد متقابل است. اگر زوجین به هم اعتماد نداشته باشند با هم به مشکل بر میخورند. بی اعتمادی در روابط زناشویی مخرب ترین چیز است. امروز در نیک صالحی می خواهیم درباره راه حل رفع بی اعتمادی با شما صحبت کنیم
بی اعتمادی در رابطه زناشویی
فرقی نمیکند چقدر عاشق هم هستید یا چه مدتی از آشنایی و با هم بودنتان میگذرد؛ در تمام رابطهها، عوامل ابهام آمیزی هم وجود دارد.
یک رابطهی سالم، میدانی برای ناامنی و حسادت ایجاد نمیکند و هر جایی که این دو حس منفی وجود داشته باشد نمیتوان انتظار یک رابطهی سالم را داشت. باید یادآوری کنیم که ناامنی و حسادت ریشههایی دارند و به خودی خود به یک رابطهی شاد نفوذ نمیکنند. ناامنی و حسادت نتیجهی خشم، اضطراب و افسردگیاند.
احساس نگرانی و بیاعتمادی در رابطه
احساس بیاعتمادی و ناامنی زمانی بوجود میآید که موقعیت شما در رابطه توسط شخص دیگری تهدید یا تصاحب شود. مثلا همسر شما در شغلش ترفیع میگیرد و حقوقش از حقوق شما بالاتر میرود. این باعث میشود احساس کنید شما که یک مرد هستید نسبت به او در رتبهی پایینتری قرار گرفتهاید و از این رو نگران میشوید که مبادا دیگر برایتان احترام و ارزشی قائل نباشد. احساس ناامنی شدید، شما را از آرامش و اطمینان محروم میکند و به رابطهتان لطمه میزند، بنابراین باید دلیل این حس منفیتان را پیدا کرده و برطرفش کنید.
چه چیزی باعث احساس نگرانی و بی اعتمادی در رابطه میشود؟
در ادامه لیستی از متداولترین علتهای احساس ناامنی در رابطه را برایتان میآوریم:
۱- ریشه در دوران کودکی
احساس نگرانی و بیاعتمادی گاهی میتواند ریشه در کودکی شما داشته باشد. شیوهای که در کودکی با شما رفتار میشده همراه شما وارد دوران بزرگسالیتان میشود. مثلا اگر به عنوان یک کودک نادیده گرفته میشدید، این ترس را دارید که حالا هم به عنوان یک بزرگسال شما را نادیده بگیرند.
۲- ضعف اعتماد بنفس
اگر در سالهای کودکی و نوجوانیتان مدام جوری با شما رفتار میشده که احساس کنید به اندازهی کافی خوب و موفق نیستید، احساس تردید نسبت به خود را وارد سالهای بزرگسالیتان میکنید و همیشه تصور این را دارید که شایسته و کارآمد نیستید.
۳- مشکلاتی در روابط پیشین
یک رابطهی بد و تلخ در گذشته میتواند زخمهایش را تا مدتها به جا بگذارد و احساس بیاعتمادی و ترس حتی بعد از پایان رابطه هم با شما باشد. خیانت دیدن باعث میشود به سختی بتوانید در روابط فعلیتان به کسی اعتماد کنید.
دلیل نگرانی و بی اعتمادی
۴- پرورش ترسهای غیرمنطقی
بیشتر افراد به این دلیل در رابطهی زناشویی خود احساس بیاعتمادی مداوم دارند که ترسهای بیمورد و تصورات بیپایهای در ذهن خود تلنبار کردهاند. مثلا وقتی همسر شما برای یک سفر کاری از شهر خارج میشود، این ترس و نگرانی ولتان نمیکند که مبادا مخفیانه با کسی قرار و مدار دارد.
۵- توهم مشکلات وقتی که واقعا وجود ندارند
وقتی همسر شما به تماسهایتان جواب نمیدهد شما تصور میکنید که او با عشق جدیدش است و شما را نادیده میگیرد، در حالیکه ممکن است او در حال رانندگی یا در یک جلسه کاری باشد.
۶- همه چیز را تمام و کمال خواستن
شما دوست دارید رابطهی زناشوییتان کامل و بینقص باشد و هر چیزی خارج از روال عادی، نگران و مضطربتان میکند. اگر تمایل شدیدی به کمال گرایی داشته باشید یا بخواهید رابطهتان جور خاصی پیش برود، زمانی که اینگونه نباشد به شما احساس ناامنی خواهد داد. بنابراین میبینید که حس ناامنی شما لزوما ریشه در رفتارهای همسرتان ندارد بلکه بیشتر به عمق احساساتتان بستگی دارد. پس از کجا باید بفهمید عامل احساس ترس و ناامنیتان چیست؟
حسادت و بی اعتمادی
اطرافیان بیمار از آنجا که کلافه و خسته می شوند، سعی می کنند داروهای آن ها را به شکلی به خوردشان بدهند، اما این شیوه قابل ادامه نیست و در صورتی که بیمار متوجه شود، شک و بی اعتمادی او بیشتر می شود. یگانه راه درمان شک و سوءظن، درمان تخصصی روان درمانی است تا ریشه های بدبینی، احساس حقارت، احساس ناامنی و بی کفایتی بیمار شناسایی و با حوصله و در زمانی نسبتاً طولانی درمان شود. در این فرآیند ممکن است استفاده از دارو هم لازم باشد. از آنجا که افراد شکاک علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارند و در صورت ایجاد رابطه، شور و احساسی از خود نشان نمی دهند و بیشتر به دنبال تنهایی و گوشه نشینی هستند..
راه حل های درمان بی اعتمادی
شاید یکی از راه های اولیه برای شروع درمان، تشویق آن ها به نوشتن، موسیقی، نقاشی یا هر هنر دیگری باشد که در ابتدای امر نیازی به تماس مستقیم با دیگران ندارند. بیمار از این طریق می تواند احساسات، ترس ها، نگرانی ها و عقده های خود را بیرون بریزد، بی آن که به کسی صدمه بزند. از سوی دیگر این نوع روان درمانی فردی معمولاً یگانه روشی است که این نوع بیماران می توانند تحمل کنند. هنر قادر است احساسات بیمار را برانگیزد و به تدریج در او شور و شوق پدید بیاورد.
مرحله دوم شناخت اعضای خانواده بیمار از مشکل اوست که موجب می شود بهتر بتوانند او را تحمل کنند. توقع تحمل چنین بیماری آزاردهنده ای از سوی دیگرانی که خبر از وضع بیمار ندارند، توقع بی جایی است، اما اگر اعضای خانواده به درستی توجیه شوند و در جریان این بیماری و عواقب شوم آن قرار بگیرند و حقیقتاً باور کنند که فرد شکاک و بی اعتماد به دیگران، بیمار است، به طور قطع بهتر می توانند به او کمک کنند. پس از آن که بیمار به تدریج ارتباط با خود و جهان پیرامون خود را درک کرد و به مرحله ای رسید که می شود او را کم و بیش تحمل کرد، حالا می توان با حوصله و کم کم مهارت های اجتماعی از قبیل ارتباط سالم با دیگران را شروع کرد.
بی اعتمادی در رابطه زناشویی
فرقی نمیکند چقدر عاشق هم هستید یا چه مدتی از آشنایی و با هم بودنتان میگذرد؛ در تمام رابطهها، عوامل ابهام آمیزی هم وجود دارد.
یک رابطهی سالم، میدانی برای ناامنی و حسادت ایجاد نمیکند و هر جایی که این دو حس منفی وجود داشته باشد نمیتوان انتظار یک رابطهی سالم را داشت. باید یادآوری کنیم که ناامنی و حسادت ریشههایی دارند و به خودی خود به یک رابطهی شاد نفوذ نمیکنند. ناامنی و حسادت نتیجهی خشم، اضطراب و افسردگیاند.
احساس نگرانی و بیاعتمادی در رابطه
احساس بیاعتمادی و ناامنی زمانی بوجود میآید که موقعیت شما در رابطه توسط شخص دیگری تهدید یا تصاحب شود. مثلا همسر شما در شغلش ترفیع میگیرد و حقوقش از حقوق شما بالاتر میرود. این باعث میشود احساس کنید شما که یک مرد هستید نسبت به او در رتبهی پایینتری قرار گرفتهاید و از این رو نگران میشوید که مبادا دیگر برایتان احترام و ارزشی قائل نباشد. احساس ناامنی شدید، شما را از آرامش و اطمینان محروم میکند و به رابطهتان لطمه میزند، بنابراین باید دلیل این حس منفیتان را پیدا کرده و برطرفش کنید.
چه چیزی باعث احساس نگرانی و بی اعتمادی در رابطه میشود؟
در ادامه لیستی از متداولترین علتهای احساس ناامنی در رابطه را برایتان میآوریم:
۱- ریشه در دوران کودکی
احساس نگرانی و بیاعتمادی گاهی میتواند ریشه در کودکی شما داشته باشد. شیوهای که در کودکی با شما رفتار میشده همراه شما وارد دوران بزرگسالیتان میشود. مثلا اگر به عنوان یک کودک نادیده گرفته میشدید، این ترس را دارید که حالا هم به عنوان یک بزرگسال شما را نادیده بگیرند.
۲- ضعف اعتماد بنفس
اگر در سالهای کودکی و نوجوانیتان مدام جوری با شما رفتار میشده که احساس کنید به اندازهی کافی خوب و موفق نیستید، احساس تردید نسبت به خود را وارد سالهای بزرگسالیتان میکنید و همیشه تصور این را دارید که شایسته و کارآمد نیستید.
۳- مشکلاتی در روابط پیشین
یک رابطهی بد و تلخ در گذشته میتواند زخمهایش را تا مدتها به جا بگذارد و احساس بیاعتمادی و ترس حتی بعد از پایان رابطه هم با شما باشد. خیانت دیدن باعث میشود به سختی بتوانید در روابط فعلیتان به کسی اعتماد کنید.
دلیل نگرانی و بی اعتمادی
۴- پرورش ترسهای غیرمنطقی
بیشتر افراد به این دلیل در رابطهی زناشویی خود احساس بیاعتمادی مداوم دارند که ترسهای بیمورد و تصورات بیپایهای در ذهن خود تلنبار کردهاند. مثلا وقتی همسر شما برای یک سفر کاری از شهر خارج میشود، این ترس و نگرانی ولتان نمیکند که مبادا مخفیانه با کسی قرار و مدار دارد.
۵- توهم مشکلات وقتی که واقعا وجود ندارند
وقتی همسر شما به تماسهایتان جواب نمیدهد شما تصور میکنید که او با عشق جدیدش است و شما را نادیده میگیرد، در حالیکه ممکن است او در حال رانندگی یا در یک جلسه کاری باشد.
۶- همه چیز را تمام و کمال خواستن
شما دوست دارید رابطهی زناشوییتان کامل و بینقص باشد و هر چیزی خارج از روال عادی، نگران و مضطربتان میکند. اگر تمایل شدیدی به کمال گرایی داشته باشید یا بخواهید رابطهتان جور خاصی پیش برود، زمانی که اینگونه نباشد به شما احساس ناامنی خواهد داد. بنابراین میبینید که حس ناامنی شما لزوما ریشه در رفتارهای همسرتان ندارد بلکه بیشتر به عمق احساساتتان بستگی دارد. پس از کجا باید بفهمید عامل احساس ترس و ناامنیتان چیست؟
حسادت و بی اعتمادی
اطرافیان بیمار از آنجا که کلافه و خسته می شوند، سعی می کنند داروهای آن ها را به شکلی به خوردشان بدهند، اما این شیوه قابل ادامه نیست و در صورتی که بیمار متوجه شود، شک و بی اعتمادی او بیشتر می شود. یگانه راه درمان شک و سوءظن، درمان تخصصی روان درمانی است تا ریشه های بدبینی، احساس حقارت، احساس ناامنی و بی کفایتی بیمار شناسایی و با حوصله و در زمانی نسبتاً طولانی درمان شود. در این فرآیند ممکن است استفاده از دارو هم لازم باشد. از آنجا که افراد شکاک علاقه ای به ارتباط با دیگران ندارند و در صورت ایجاد رابطه، شور و احساسی از خود نشان نمی دهند و بیشتر به دنبال تنهایی و گوشه نشینی هستند..
راه حل های درمان بی اعتمادی
شاید یکی از راه های اولیه برای شروع درمان، تشویق آن ها به نوشتن، موسیقی، نقاشی یا هر هنر دیگری باشد که در ابتدای امر نیازی به تماس مستقیم با دیگران ندارند. بیمار از این طریق می تواند احساسات، ترس ها، نگرانی ها و عقده های خود را بیرون بریزد، بی آن که به کسی صدمه بزند. از سوی دیگر این نوع روان درمانی فردی معمولاً یگانه روشی است که این نوع بیماران می توانند تحمل کنند. هنر قادر است احساسات بیمار را برانگیزد و به تدریج در او شور و شوق پدید بیاورد.
مرحله دوم شناخت اعضای خانواده بیمار از مشکل اوست که موجب می شود بهتر بتوانند او را تحمل کنند. توقع تحمل چنین بیماری آزاردهنده ای از سوی دیگرانی که خبر از وضع بیمار ندارند، توقع بی جایی است، اما اگر اعضای خانواده به درستی توجیه شوند و در جریان این بیماری و عواقب شوم آن قرار بگیرند و حقیقتاً باور کنند که فرد شکاک و بی اعتماد به دیگران، بیمار است، به طور قطع بهتر می توانند به او کمک کنند. پس از آن که بیمار به تدریج ارتباط با خود و جهان پیرامون خود را درک کرد و به مرحله ای رسید که می شود او را کم و بیش تحمل کرد، حالا می توان با حوصله و کم کم مهارت های اجتماعی از قبیل ارتباط سالم با دیگران را شروع کرد.