1394/4/30، 10:58 صبح
سلام,امیدوارم هیچکدومتون مشکل منو نداشته باشین چون من خیلی سختمه,شوهرم پسر عمومه,الان 8 ماهه نامزدیم,قبل از ازدواج تیپو ظاهر منو دیده بود میدونست چجوریم,چادریم ولی تیپمم امروزیه ارایشمو داشتم حجابمم داشتم,شلوار تنگو مانتوی تنگو... به گفته بودم من عوض نمیشم همینم ظاهرم تغییر نمیکنه همه چیپ واسش توضیح دادم اونم قبول کرد,بعد از عقد گیراش شروع شد که ارایشتو کم کن با کلی بحث سر این موضوع کم کردم,بعد یه مدت گفت اصلا ارایش نکن مانتو شلوار تنگ نپوش,گفتم نمیتونم تو منو دیده بودی قبلا گفت فکر کردم میتونم کنار بیام اما الان هرکار میکنم نمیتونم کنار بیام با این قضیه حتی بهم گفت اگه خیلی اذیت میشیو نمیتونی جوری که میگم بشی جدا بشیم,سر این قضیه کلی بهم ریختمو گریه کردم به بابامینا گفتم باهاش حرف زدن,ولی اخر این من بودم که باید کوتاه میومدم وگرنه میرفت,از خودم بدم اومده که یه ادم به خودش اجازه میده غرور یه نفرو اینجوری بشکونه,غرور مندشکستو من کوتاه اومدم که جوری که اون میخواد بشم,هرچی گفتم بریم پیش,مشاور نیمدو نمیاد,دارم رعایت میکنم اما عذاب میکشم که خودم نیستم ,خوردم به در بسته ,به خدا نمیدونم چه رفتاری کنم چکار کنم دارم دیوونه میشم خواهش,میکنم کمکم کنید,را
راستی اینم بگم که سنم 22,سن شوهرم 30,لیسانس عمران داره الانم یه اداره دیگه کار میکنه که به رشتش ربطی نداره,خودشم مذهبیه اما خشک نیس,خودش میگه بددل,اما تا حالا پیش نیمده که بخوادنسبت بهم شکاک باشه ,رو ظاهرم فوق العاده گیره
به نقل از کاربران
راستی اینم بگم که سنم 22,سن شوهرم 30,لیسانس عمران داره الانم یه اداره دیگه کار میکنه که به رشتش ربطی نداره,خودشم مذهبیه اما خشک نیس,خودش میگه بددل,اما تا حالا پیش نیمده که بخوادنسبت بهم شکاک باشه ,رو ظاهرم فوق العاده گیره
به نقل از کاربران